روز جهانی معلولین

هر چند در ایران معلولیت محرومیت است نه محدودیت!!!
ولی
ارزش انسان به روحش میباشد نه به جسم.

13 آذر
روز جهانی معلولان را با شعار رفع موانع، موجود برای ایجاد جامعه ای در دسترس و تمام شمول برای همه
خدمت نابینایان و سایر معلولان عزیز تبریک عرض میکنم.
کم توانی ذهنی، ناتوانی جسمی، سد راه انسان نیست
با دو چشم نابینا، با زبان ناگویا، کار ما پریشان نیست.
فقط باید همت ورزید.

نباید افطار میکردم!

سلام و تشکر میکنم به خاطر توجه و احساس همدردیتان>
مرا داستانی که در زیر به آن اشاره خواهم کرد،  وادار کرد که این مطلب را در فضای مجازی اینترنت بنویسم و الا به لطف خدا من آپارتمانم را فروختم و برای خودم با کمک خانواده یک خانه ی کوچکی خریدیم.
البته ازمدیریت محترم بهرام جان پوزش میطلبم که ایمیل را به بحث دیگری کشاندم فقط هدفم این است که نوعی اطلاع رسانی باشد و در هر نقطه از ایران همنوعی به این بلا دچار نشود!!

داستان این است:
من در حدود 10 ماه در یکی از مسکونیهای همین مجتمع زندگی کردم چه ها که ندیدم:
اولاً تبقه بندی سازمان بهزیستی در تقسیم و ارائه مساکن در این مجتمع اشتباه بود:
در این مجتمع از قشر مختلف معلولان اعم از: نابینا- ناشنوا- جسمی حرکتی- روانی- و خیلی کسای دیگه که اصلاً ربطی به معلولیت نداشتند:
دوماً مناسب سازی نشده بود و اصلاً برای معلول فضای مناسبی نداشت.
فقط آسانسور دست مسولان شده بود یه بهانه میگفتند چون آسانسور هست دیگه محدودیت ندارید به حمد الله آسانسور هم همیشه خراب بود.
ادامشو بخوانید!
یکی از این خاطرات تلخ را براتون بنویسم ببینید آیا انصاف است که ساکت بمانم!؟
من نابینا شکر خدا یه شغل نوازندگی و آموزشی کامپیوتر و ... به صورت موقت هم باشد دارم، ولی کسایی بودند هم آقا و هم خانم هردو در یک خانواده جسمی حرکتی بودن،
آقا میرفت رانندگی میکرد ولی شرایط جسمیش طوری بود که اصلاً نمیتوانست راه برود.
الحمد لالله به برکت دولت دهم و یازدهم آسانسور هم اکثر وقتها خراب بود.
ماه رمضان سال گذشته بود موقع افطار آقا از کار برگشت ولی چون آسانسور هم خراب بود نتوانست در سر سفره خانه اش حاضر شود در همان حیاط مجتمع افطار کرد و این واقعاً برای من رنجآور بود هرچند من بعداً متوجه شدم ولی آرزو کردم ایکاش آنروز من افطار نمیکردم چون همنوعان ما مهم نیست هر معلولیتی داشته باشد چون معلول هست از ماست ای کاش این چنین نمیشد.
و هزاران مشکل که زنان سرپرست خانواده ها داشتند و کلاً طوری بود خانواده های معلولان دیگه درد معلول خودشان را از یاد برده به فکر بیچارگان دیگری میماندند.
تإثیرات منفی که به نظر بنده در چنین مجتمعهایی روی فرزندان معلولان پیش میآمد یکی از اصلیترین مشکلات مخفی بود که در آینده خودشو نشان خواهد داد!
عدم استراحت کافی به علت تعداد زیاد خانوارها که 60 واحد بود!
اخطارهای بانک مسکن از سوی دیگر باعث تشدید تشنج افراد بیمار میشد!
و...
و....
!!!!!!!
و این بود بهزیستی که به بد زیستی تبدیل شده بود.
آیا دولت به قول خودشان عدالت محور احمدی نژاد اینها را نمیداند؟
چرا میداند؟
چون در سفرهای احمدی نژاد به اردبیل بعد از استقرار خانواده ها نیز ازاین مجتمع هم بازدید شده بود و مشکلات را یاد آور شده بودیم ولی آنها معلولان را بدتر از گدا حساب کردند و یه 50 هزار تومان یا صد تومان یا .... به بعضیها شاید دادند آنهم چه دردی از خانواده ای که دخترش سرتانی بود و هر بار دکتر رفتنی داروهایش هزینه اش بالاتر از 50 هاهزار تومان بود را علاج میکند؟
زیاد سرتان را درد نیاورم خلاصه کلام این بود!!!!!
مرو ای گدای مسکین
به در سرای مولا
که دگر نیست مولا
دهد از کرم گدا را
نه اشتباه گفتم
مرو ای گدای مسکین
به در سرای مولا
که علی خودش زند بر
در خانه گدا را
التماس دعا.