میلاد دو نور

خجسته میلاد نبی مکرم اسلام، پدر آسمانی، حضرت محمد مصطفي =ص= و و ششمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام جعفر صادق =ع= به محضر آقا ولی عصر =عج= تبریک و بر دوستداران و شیعیانشان مبارک باد.

التماس دعا.

حلول ماه ربیع الاول مبارک.

پیامبر اکرم =ص= فرمودند: هرکس حلول ماه ربیع را به دیگران مژده دهد من بهشت را به او مژده خواهم داد.

حلول ماه ربیع فرخنده باد.

دعا در پایان ماه صفر

با خواندن این دعا در پایان ماه صَفَر از بلا دور بوده و حاجت روا شوید.

نیت کنید:

سُبحانَ الله یا فارِج اللهمَ ویاکاشِف الغم فَّرِج هَمّی ویَسِّر امری وارحَم ضَعفی وقَلَّۀ حیلَتی و ارزِقنی مِن حَیثُ لاحتسب یارب العالمین

حضرت رسول =ص= فرمودند:

هر کس مردم را از این دعا با خبر کند در گرفتاریش گشایش پیدا میشود انشا الله.

یه کمی هم در باره زادگاه من: اردبیل


اردبیل ----- هیاهوي ناخوشايند زندگي ماشيني ، جايگزين آواز دل انگيز گنجشک ها و چلچله هايي شده است که تا دهه هاي نه چندان دور به روان ساکنان اردبيل در باغچه هاي مصفا و پر درخت حياط خانه هاي قديمي و باغ هاي سرسبز گوشه و کنار اين شهر آرامش مي بخشيد . ديگر از صداي دل انگيز طبيعت حتي در محلات واقع در بافت قديمي و بوستان ها و باغ هاي اين شهر که چون زمردي قيمتي به فواصل دور و نزديک پهنه دشت اردبيل را مرصع کرده بودند خبري نيست و براي شنيدن آواز خروس خوش الحان خروس هاي محلي در سکوت سحرگاهان و عصرگاهان روزهاي پاياني سال بايد به دور افتاده ترين روستاهاي منطقه رفت و شايد در دهات هم وضع مشابهي حاکم باشد . به گزارش خبرنگار ايرنا در دوران به اصطلاح پيشرفت به جاي خوشه هاي گندم ، کهنه پاره هاي نايلون ، به جاي درختان سبز ، تيرها و دکل هاي فشار قوي و به جاي گل و چمن ، زباله هاي تجزيه ناپذير از زمين شهرها و روستاهاي اردبيل روييده اند و صداي آژير دزدگيرها جايگزين بانگ خروس خوش الحان و ساختمان ها و کارخانه هاي هاي بي قواره جايگزين چشم اندازهاي طبيعي شده اند .
آسمان نيز تنگ دستي مي کند و فقط باد گرم است که در پهنه دشت عريان اردبيل زوزه مي کشد و به جاي باران ، ريگ و دانه هاي شن از آسمان مي بارد ، گويا طبيعت نيز از ولخرجي هاي انسان در مصرف منابع طبيعي به ستوه آمده است . هر روزي که از سن کره زمين سپري مي شود به واسطه دست درازي به طبيعت و بهره برداري بدون حساب و کتاب انسان امروزي از منابع طبيعي عرصه براي زندگي مطلوب بشر و ساير جانداران بر روي اين کره خاکي تنگتر مي شود . نه تنها ساخت و سازهاي بي رويه ، باغچه ها ، باغ ها و فضاهاي بکر طبيعي را در خود مي بلعند بلکه روز به روز در هجوم بي امان عوارض شهري ، پهنه هاي طبيعي بيرون از شهرها نيز نابود مي شوند . با کمي دقت عميق و آينده نگري خواهيم ديد که نفس کره زمين از هم اکنون به شماره افتاده است و با گذشت هر روز ضمن افزوده شدن بر دشواري زندگي جانداران و بروز پديده هايي که سلامت و بهداشت آنان را تهديد مي کنند ، تا چند قرن آينده ديگر مکان مناسبي در روي کره زمين براي زندگي باقي نخواهد ماند . کارشناسان معتقدند : بايد اقدامات و تدابير اساسي براي توقف اين روند اتخاذ شود و در غير اين صورت پيامدهاي ناگوار آن مردم همه کشورهاي دنيا را دچار مشکلات و گرفتاري هاي فراوان خواهد کرد . استان اردبيل هم که سرزميني مرتفع در شمال غرب ايران است و نام آن تا سال هاي نه چندان دور همواره تصويري از طبيعت بکر را در اذهان تداعي مي کرد آرام آرام در گرداب پيامدهاي زيست محيطي ناشي از زندگي شهري و ماشيني غوطه مي خورد . به گزارش خبرنگار ايرنا عرصه هاي طبيعي اين استان روز به روز در هجوم توسعه کانون هاي جمعيتي و عوارض آن از جمله انبوه زباله ، کارگاه ها و کارخانه هاي صنعتي ، حجم زيادي از خودروها و ده ها پديده ديگر در حال عقب نشيني هستند . آب ، خاک و هواي اين استان که تا سال هاي نه چندان دور ساکنان شهرهاي بزرک ايران را براي گذران چند روزي از تعطيلات وسوسه مي کرد در مقابل هجوم انواع آلاينده هاي زيست محيطي قرار گرفته است و سکوت آرامش بخش حاکم بر فضا هاي طبيعي و گردشگري منطقه روز به روز به بخش کوچکتري محدود مي شود . روستاهاي استان اردبيل که روزگاري نقش مهمي در توليد فرآورده هاي غذايي بدون پس مانده داشتند با رواج زندگي مصرفي اکنون شکل ظاهري شهرها را به خود گرفته اند با اين تفاوت که بعضي امکاناتي که در شهرها هست در روستاها موجود نمي باشد . انسان امروزي در دامي که سال ها از آن در ذهنش تصوير نوعي پيشرفت را داشته است گرفتار شده و رهايي از آن با ادامه روند کنوني ناممکن و يا بسيار مشکل به نظر مي رسد . بسياري از بيماري هاي کنوني که سال ها قبل از آن ها خبري نبود از پيامد هاي نامطلوب اين آلودگي ها هستند و بعضي از کارشناسان بي حالي ها ، رنگ پريدگي ها ، خستگي هاي مفرط ، ضعيف شدن سامانه ايمني بدن و حتي کوچک شدن تدريجي اندام بشر در مقايسه با انسان هاي اوليه تنومند را به اين موضوع نسبت مي دهند . پوشش انبوه جنگلي که تا چند قرن قبل سرسبزي آن از دامنه هاي سبلان تا منتهي اليه شمال غربي چين خوردگي هاي البرز امتداد يافته بود در عصر حاضر فقط به بخش کوچکي از استان اردبيل محدود شده است . به گزارش خبرنگار ايرنا ساکنان شهرک ها ، خيابان ها و محلات حاشيه اردبيل که در دهه هاي اخير احداث شده اند شايد به سختي باور کنند که منزل مسکوني و يا مغازه آنان را روي زمين هايي ساخته اند که زماني بخشي از اين جنگل ها بوده اند . اما کتاب ها و منابع تاريخي ، گفته هاي کارشناسان و دقت در بعضي از اشعار و داستان هاي کوتاه محلي که سينه به سينه طي ساليان متمادي به نسل امروزي انتقال يافته اند اين موضوع را تاييد مي کند که مکان هاي مذکور زماني جنگلي انبوه بوده اند . گونه هاي درختان مناطق مسکوني ، روستاها و کوه هاي مرتفع را چنان در برگرفته بوده اند که در بعضي جاها ارتباط دو نقطه از طريق کوره راهي که به لحاظ انبوه درخت چون تونل هاي تاريکي به نظر مي رسيد برقرار مي شده است . شادروان ، بابا صفري ن در کتاب اردبيل در گذرگاه تاريخ ، به نقل از کتاب معجم البلدان ياقوت حموي آورده است که جنگل هاي اردبيل تا نزديکي شهر گسترش يافته و چون دشمنان از گذرگاه ها و باتلاق هاي آن ها آگاه نبوده اند در هجوم هاي تاريخي پناهگاه امني براي مردم به شمار مي آمدند . همچنين بخشي از يک قصه کوتاه که از ادبيات عاميانه محلي سرچشمه گرفته است به جايي مي رسد که در آن مي گويد : " کليد دوه بويونيندا ، دوه گيلان يولوندا ، گيلان يولي سر به سر ، ايچينده ميمون گزه ر " که ترجمه آن به فارسي نزديک به اين مضمون است " کليد در گردن شتر ، شتر در راه گيلان ، در داخل سراسر راه گيلان ميمون گشت و گذار مي کند " . اين قصه شعر گونه که قرن ها قبل در اردبيل سروده شده است اين مطلب را که راه اردبيل به گيلان که پس از گذر از پيچ و خم هاي گردنه حيران به آستارا متصل مي شود در آن زمان پوشيده از جنگل هاي انبوه بوده و در داخل آن ها ميمون وجود داشته است . به گفته کارشناسان اکنون در هيچ نقطه از جنگل هاي شمال ايران ميمون مشاهده نمي شود و نسل اين حيوان در اين مناطق بطور کلي از بين رفته است . جنگل هاي اردبيل در زمان حاضر تا فاصله 25 کيلومتري شرق اين شهر عقب نشيني کرده و به شکل تنک که گونه غالب آن درخت فندق است مشاهده مي شوند . پوشش جنگلي علاوه بر تعديل آب و هوا و طراوت بخشي به طبيعت منطقه براي مردم فوايد ديگري از جمله در تامين سوخت داشته است . بهره برداري بي رويه علت اصلي نابودي جنگل ها مي باشد و چون اين منابع خاصيت تجديد شوندگي دارند در صورت استفاده اصولي يعني ايجاد تناسب بين درختان قطع شده با ميزان توليد درخت در جنگل ، از بين نخواهند رفت . قاچاق چوب در زمان هاي قديم به لحاظ بالا بودن ميزان مصرف سوخت هاي هيزمي به بهره برداري هاي بي رويه و در نتيجه نابودي جنگل هاي اردبيل دامن زده است . اينک که سوخت هاي فسيلي جايگزين سوخت هاي هيزمي و تيرآهن و پروفيل جايگزين الوار و تيرهاي چوبي شده اند ، جنگل ها به نحو ديگري که حاصل زندگي امروزي هستند تهديد شده و از بين مي روند . سال خوردگان اردبيلي مي گويند : در زمان قديم استفاده مردم منطقه از جنگل به منظور تهيه سوخت هيزمي براي زمستان هاي سرد اردبيل بود . به گفته آنان ، با تبر درختان را مي انداختند و تنه آن ها را به شکل هيزم و شاخه ها را به شکل زغال در آورده براي فروش عرضه مي کردند و در پاره اي از موارد درختان تنومند براي تهيه الوار و تيرهاي چوبي در ساخت و ساز منازل مورد استفاده قرار مي گرفتند . به واسطه استفاده نادرست و بي رويه از اين منابع و کم توجهي مردم به اين موضوع که با انداختن هر درخت تنومند مي توان نهالي جايگزين آن کرد ، به مرور پوشش سبز جنگلي منطقه جاي خود را به زمين هاي عريان داده است . کارشناسان مي گويند که درختان جنگلي موجود در اين استان نمونه هايي از گونه هايي هستند که حدود 200 سال قبل به شکل انبوه در منطقه وجود داشته اند . تعدادي از اين گونه ها شامل راش ، ممرز ، بلوط ، افرا و ساير گونه هاي ناخالص از قبيل ازگيل ، وليک و خانواده نسترن ها بيانگر آن است که در آن زمان به شکل انبوه منطقه را پوشش داده بوده اند . به گفته آنان چون داخل جنگل ها در تابستان خنک و در زمستان گرم است وجود پوشش انبوه جنگلي يکي از علل اعتدال آب و هواي اردبيل در محدوده ميکرو کليما در آن زمان ها بوده است . آتش سوزي از حوادثي است که به ويژه در چند سال اخير مناطق وسيعي از جنگل هاي استان اردبيل را در مدت کوتاهي به خاکستر تبديل مي کند . در اين استان آتش سوزي جنگل ها اغلب براثر بي احتياطي چوپانان ، کشاورزان و گردشگران به ويژه هنگام خشکي هوا و وزش باد گرم روي مي دهد . مسوولان و کارشناسان خودداري از انداختن ته سيگار و مواد مشتعل به داخل جنگل ها ، خودداري از روشن کردن آتش در جوار درختان و علوفه ها و خاموش کردن کامل آتش پس از استفاده از آن را براي پيشگيري از سوختن جنگل ها توصيه مي کنند . در زمان حاضر شاخص ترين گونه جنگلي موجود در اردبيل درخت فندق است که از بخش شرقي اين استان شروع و پس از گذر از نزديکي کوه هاي قفقاز و استانبول ترکيه در مرز کشور روماني متوقف مي شود . اين گونه جنگلي که پنج هزار هکتار از زمين هاي استان اردبيل را پوشش داده است از پديده هاي نادر جنگلي در دنيا مي باشد . با طرح هاي اجرا شده در چند سال اخير گونه هايي از درختان جنگلي از جمله راش ، ممرز ، بلوط و افرا و گونه هاي غير تجاري شامل ازگيل ، وليک ، گلابي وحشي و بعضي از خانواده گل سرخيان در استان اردبيل حفظ شده اند . همچنين در منطقه خلخال دو گونه نادر موسوم به ارس و بنه يا چاتلان قوش که در چند سال اخير در خطر نابودي قرار داشتند با اجراي قرق احيا شده اند . در دامنه هاي سبلان به شکل پراکنده جنگل هايي با گونه هاي زبان گنجشک ، بلوط ، ممرز ، وليک و خانواده نسترن وجود دارند که از آن جمله مي توان به مناطق پاشا بيگلو و قينرجه اشاره کرد . مدير کل دفتر جنگل هاي خارج از شمال ايران گفت : براي رسيدن به ميانگين سرانه فضاي سبز دنيا بايد شش ميليون هکتار جنگل در کشور ايجاد شود . به گزارش خبرنگار پيمان يوسفي آذري در مراسم گرامي داشت هفته منابع طبيعي در اردبيل افزود : در زمان حاضر 14 ميليون هکتار جنگل در ايران وجود دارد که با داشتن دو دهم هکتار ميانگين سرانه جنگل مقدار شش دهم هکتار از ميانگين سرانه دنيا در اين زمينه عقب است . وي با اشاره به اينکه تغيير اقليم و بروز پديده خشکسالي از مهمترين پيامد هاي نابودي جنگل ها هستند اظهار داشت : جنگل ها با گرفتن گاز دي اکسيد کربن از هوا آن را به اکسيژن که حياتي ترين نياز بشر است تبديل مي کنند . او گفت : به واسطه نابودي جنگل ها در بخش وسيعي از دنيا ، بازگشت دي اکسيد کربن به جو و ايجاد پديده گلخانه اي دماي هوا در کره زمين رو به افزايش گذاشته است که پيامد آن بروز پديده هاي زيانباري مانند ذوب شدن يخ هاي قطبي ، خشکسالي و سيل هاي ويرانگر در نقاط گوناگون اين کره است . وي اضافه کرد : هشت هزار سال قبل 50 درصد سطح کره زمين جنگل بود و در زمان حاضر يک چهارم از سطح اين کره را پوشش جنگلي تشکيل مي دهد که ميزان آن چهار ميليارد هکتار است . او گفت : با صنعتي شدن دنيا از سال 1850 ميلادي و ورود 120 ميليارد تن کربن به جو روند تغييرات اقليمي و افزايش دماي کره زمين شروع شده است . وي با اشاره به اينکه خشکسالي پشت دروازه اکثر شهرهاي ايران کمين کرده است تصريح کرد : با ادامه روند کنوني در سال 2050 ميلادي بخش عظيمي از منطقه خاورميانه و حتي اروپا با مشکل کمبود و حتي نبود آب مواجه خواهند شد . وي افزود : در طول سال جاري و به فاصله يکسال ، منطقه اي سرسبز در استان فارس که پرآب بود و زندگي در همه ابعاد خود در آن جريان داشت به لحاظ بروز پديده خشکسالي تبديل به بياباني بي آب و علف شده و ساکنان منطقه را به شدت دچار مشکل کرده است . وي گفت : انسان به دست خود تيشه به ريشه زندگي خويش در روي کره زمين مي زند و اين پديده هاي زيانبار نتيجه کم توجهي و يا بي توجهي بعضي افراد به مسايل زيست محيطي و حفاظت از فضاي سبز است . وي همچنين وضعيت فضاي سبز در استان اردبيل را نامطلوب توصيف کرد و گفت : براي رسيدن اين استان به ميانگين سرانه جنگل هاي کشور بايد سالانه 190 هزار هکتار جنگل ايجاد شود که مجموع اعتبار مورد نياز براي اين منظور در چشم انداز 20 ساله سه هزار و 800 ميليارد است . معاون امور دهياري هاي سازمان دهياري ها و شهرداري هاي ايران هم مي گويد: بدون توجه به روستاها رسيدن به توسعه پايدار در کشور محقق نخواهد شد . به گزارش خبرنگار ايرنا عباس عليجاني در نشست مشترک اخير بخشداران ، رييسان شوراهاي اسلامي و دهياري هاي استان اردبيل افزود : تعريف توسعه پايدار اين است که هر عملياتي که انجام مي شود بايد به تمام نيازهاي جامعه پاسخگو باشد به شرطي که نه تنها هيچگونه بحران زيست محيطي ايجاد نکند بلکه ذخيره مناسبي در اين زمينه براي نسل آينده تدارک ببيند . وي تصريح کرد : با تاسف پس از انقلاب اسلامي دشمنان ايران اسلامي با تحميل هشت سال جنگ ، وقت را از حکومت اسلامي براي بررسي راهکارهاي رسيدن به توسعه پايدار گرفتند اما با اين حال کارهاي خوبي در روستاها انجام شد ولي آنطور که بايد نتيجه بخش نبود . وي افزود : بيش از 80 درصد از مساحت کشور را زمين هاي غير شهري تشکيل مي دهند و بخش اعظمي از جنگل ها و منابع طبيعي در محيط هاي روستايي قرار دارند و اين منابع خدادادي نقش مهمي در پاکيزگي هوا و جلوگيري از سيل و خشکسالي دارند . دانشيار دانشگاه برق و صنعت شهيد عباسپور نيز گفت : به علت تغييرات سريع در استفاده از انرژي هاي فسيلي ميزان تخريبي که در محيط زيست توسط بشر امروزي انجام مي شود در هر دهه معادل يک هزار سال در قرون گذشته است . نعمت حسني افزود : براساس برآوردي که از سوي سازمان ملل متحد انجام گرفته است اين ميزان تا سال 2025 حدود 5/5 برابر افزايش خواهد يافت . وي افزود : ذوب برف ها و يخ ها در قطب همچنين به دليل از بين رفتن سپيدي سطح زمين سبب خواهد شد که زمين نور آفتاب را بيشتر جذب کند و همين موضوع عامل ديگري براي تشديد افزايش گرماي کره زمين خواهد بود . به گفته او سوراخ شدن لايه ازن که نتيجه تجمع گازهاي گلخانه اي در لايه هاي بالايي جو زمين است همچنين سبب رسيدن اشعه هاي خطرناک به سطح زمين مي شود که عامل ايجاد بيماري هاي خطرناک از جمله سرطان است . او گفت : براي مقابله با اين پيامدهاي نامطلوب زيست محيطي هيچ چاره اي به غير از دوري از فن آوري هاي مضر در استفاده از انرژي و نيز خودداري از سوخت هاي فسيلي در کشاورزي و موارد ديگر و روي آوري به بهره گيري از انرژي زمين گرمايي و خورشيدي نداريم . استاندار اردبيل مي گويد : هر چند که شواهد و بررسي ها از وضعيت نامطلوب فضاي سبز و جنگل ها در کشور و استان اردبيل حکايت مي کنند اما با همت و تلاش و مردم و مسوولان مي توان جنبش بزرگي در اين زمينه را آغاز کرد . منصور حقيقت پور افزود : نبايد توجه به منابع طبيعي و جنگل ها و مراتع فقط محدود به هفته منابع طبيعي باشد و از امروز همه روزهاي ما در استان اردبيل که از نعمت هاي خدادادي بسيار زيادي در اين زمينه برخوردار است به عنوان منابع محسوب مي شوند . وي با اشاره به اينکه فضاي سبز استان اردبيل در زمان حاضر مرده و لطافت خود را به لحاظ دستکاري بعضي انسان ها از دست داده است گفت : نگهداري اصولي ، بهره برداري منطقي و مشارکت عمومي ، دکترين ما در اين زمينه است که بايد عملي شود . وي تصريح کرد : تمام واگذاري هاي انجام شده در زمينه منابع طبيعي از اين پس بايد به شکل اصولي انجام شوند و مراتع و جنگل هايي که در گذشته واگذار شده اند بررسي و نسبت به هدايت آن ها به سوي اين دکترين اقدام و در صورت عدم هدايتشان به شکل قاطع با سواستفاده کنندگان از منابع طبيعي برخورد قانوني شود . استاندار اردبيل مي گويد : در اجراي طرح بزرگ جنبش باغداري در استان اردبيل 150 هزار هکتار از زمين هاي شيب دار اين استان به باغ درختان مختلف تبديل مي شود . منصور حقيقت پور گفت : در مرحله اول اين طرح احداث 20 هزار هکتار باغ در اينگونه زمين ها در استان اردبيل منظور شده است . وي اظهار داشت : با توجه به ميانگين بارندگي مناسب و ويژگي هاي طبيعي استان اردبيل ايجاد باغ هاي مختلف در زمين هاي ديم و شيب دار تحول اساسي در شاخص هاي گوناگون در اين استان به دنبال خواهد داشت . وي با اشاره به اينکه امروز را به عنوان آغاز جنبش باغداري در زمين هاي شيب دار استان مقدس اردبيل اعلام مي کنم گفت : وجود مردم سخت کوش و بلند همت در استان اردبيل در کنار قابليت هاي طبيعي خدادادي راه را براي رسيدن به اين هدف يعني رساندن فضاهاي سبز و - باغ ها و جنگل هاي استان به جايگاه شايسته خود هموار مي کند . وي گفت : اردبيل گنجي است که ما فقيرانه روي آن زندگي مي کنيم و با تاسف به واسطه دستکاري هايي که توسط بعضي افراد انجام شده لطافت طبيعت زيباي اردبيل از بين رفته است . وي تصريح کرد : براي نمونه در بهترين مسير گردشگري استان يعني جاده اردبيل به سرعين به جاي فضاي سبز تانکرهاي قير کاشته اند که منظره نازيبايي از محيط ارايه مي دهد و من به اداره کل راه و ترابري اردبيل براي برچيدن آن دستور صريح داده ام و به شدت موضوع را پيگيري مي کنم . او گفت : در طرح توسعه بارگاه حضرت اميرالمومنين علي (ع) از مجموع 50 هزار متر مربع اين طرح مقدار پنج هزار متر مربع را به عنوان شبستان درخت نخل اختصاص داده اند چون اولين امام شيعيان با فضاي سبز و درخت نخل خيلي دوستي داشت . وي با اشاره به اينکه منابع طبيعي و محيط زيست به عنوان امانتي گران بها از سوي پروردگار براي انسان ها است گفت : بايد با مديريت علمي و دانش محور بتوانيم اين امانت ها را نگهداري و براي آنسل آينده نيز حفظ کنيم . وي همچينين بعضي نقاط استان به ويژه حاشيه هاي رودخانه ارس در منطقه مغان را مکان هاي مناسبي براي کشت درختان ويژه تجارت چوب ذکر کرد که با کشت گونه هاي موثر و مفيد مي تواند به رفع مشکل بيکاري در استان کمک کند . وي افزود : هر شاعر ، قلم به دست ، خبرنگار ، مقاله نويس ، نقاش ، عکاس ، اديب و فيلم سازي که با توليد آثار گران بها و تاثير گذار بتواند اين تغيير نگرش را در مردم نسبت به منابع طبيعي و ترويج فرهنک و لزوم توجه بيش از پيش به اين منابع خدادادي ايجاد کند شخصا از سوي من تشويق مي شوددادستان عمومي و انقلاب اردبيل نيز مي گويد : ياد آن روزها به خير که در فصول گوناگون سال در اردبيل آنقدر درخت بيد بود در خيابان ها و پارک هاي اين شهر بود که کلاغ ها و گنجشک ها روي آن ها آواز مي خواندند . فريدن ارژنگي در نشست اخير تبيين بودجه شهرداري اردبيل افزود : هر کدام از خانه هاي تاريخي و قديمي اردبيل دست کم چند اصله درخت داشتند و توجه به فضاي سبز در ميان مردم نهادينه شده بود.وي گفت : در زمان حاضر نيز مي توان با همت مردم و نيز توجه مسوولان در توسعه فضاي سبز و باغ هاي استان اردبيل گام هاي اساسي را برداشت . رييس سازمان جهاد کشاورزي اردبيل هم مي گويد : کمبود اعتبارات مشکل اساسي در نگهداري و توسعه منابع طبيعي اين استان است . ناصر توکلي افزود : خوشبختانه نگرش دولت نهم به منابع طبيعي و تصويب امکان واگذاري منابع طبيعي و زمين هاي شيب دار براي احدات باغ هاي مثمر و غير مثمر به افراد بهره بردار کمک موثري به فرهنگ سازي در زمينه نگهداري و توسعه منابع طبيعي مي باشد مدير کل منابع طبيعي استان اردبيل گفت : اقدامات و طرح هاي فوري براي توسعه فضاي سبز و احياي جنگل ها و منابع طبيعي استان اردبيل به اجرا گذاشته شده اند . نايبعلي رحيمي در گفت و گو با خبرنگار ايرنا افزود : طرح جامع مديريت آبخيزداري و منابع طبيعي ، طرح جامع جنگلکاري و توسعه فضاي سبز ، طرح ايجاد فضاي سبز در حاشيه بزرگراه هاي استان ، توسعه زراعت چوب ، توليد بيش از يک ميليون و 200 هزار اصله نهال و 285 تن بذر نهال و راه اندازي و تجهيز يگان حفاظت منابع طبيعي از جمله اين اقدامات در سال جاري هستند . او گفت : کار نقشه برداري در سطح يک ميليون و 400 هزار هکتار از زمين هاي ملي در اين استان انجام شده است و فقط کار نقشه برداري 300 هزار هکتار از زمين هاي ملي مربوط به منابع طبيعي در اين استان تاکنون باقي مانده است که تا اواسط برنامه پنجم توسعه دولت به پايان خواهد رسيد . وي اظهار داشت : همچنين تاکنون براي 66 هزار هکتار از زمين هاي ملي منابع طبيعي استان اردبيل سند مالکيت گرفته شده است و مقدمات لازم براي دريافت سند مالکيت در بقيه زمين هاي باقي مانده انجام شده است که با همکاري اداره کل ثبت اسناد و املاک استان اين کار هم انجام خواهد شد . وي نقشه برداري و دريافت سند مالکيت براي زمين هاي ملي منابع طبيعي را يکي از نيازهاي اساسي براي اجراي طرح هاي گوناگون منابع طبيعي به ويژه در زمينه گردشگري در استان اردبيل ذکر کرد . وي با اشاره به اينکه تاکنون 25 مورد بوستان روستايي در نقاط مختلف استان احداث شده است گفت : در شهرستان گرمي مغان پارک جنگلي به مساحت يکصد هکتار احدات مي شود که تاکنون اقدامات اوليه آن از جمله تامين آب مورد نياز انجام شده است . وي همچنين از احدات پارک جنگلي در نزديکي شهر سرعين براي اسکان ميهمانان و گردشگران که تاکنون 50 درصد از عمليات اجرايي آن انجام شده است و نيز طرح ايجاد فضاي سبز در حاشيه بزرگراه اردبيل به سرعين خبر داد . 60 درصد از زمين هاي استان اردبيل را عرصه هاي طبيعي و جنگلي تشکيل مي دهند و مساحت جنگل هاي طبيعي اين استان 63 هزار و 153 هکتار مي باشد. البته توجه داشته باشید این اخبار مال چند سال پیش و نیز مسئولین قبلی استان را گویا هست. در این خبر قصد تهدید و توحین نسبت به هیچ یک از اعضای مسئولان استان را ندریم و نیز فرد خاصی را هم مورد حکم و خاطی نمیدانیم. هدف اصلی شناساندن این استان به اونایی که مایل به آشنایی با وضعیت فعلی استان در سالهای اخیر هستند، میباشد.

25 محرم

به روایتی امروز روز شهادت بیمار کربلا حضرت امام زین العابدین =ع= میباشد

این روز را خدمت دوست داران حضرتش تسلیت و تعذیت عرض میکنم.

التماس دعا.

نحوه شهادت امام حسین(ع)/ آخرین لحظات امام چگونه گذشت

امام اصحاب وفادار خود را صدا می‌زند

بعد از شهادت یاران باوفا، امام حسین علیه‌السلام پیوسته به راست و چپ مى‌نگریست و هیچ یک از اصحاب و یاران خود را ندید جز آنان که پیشانى به خاک ساییده و صدایى از آنها به گوش نمىرسید، پس ندا داد:

«یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَةَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا یَحْیَى بْنَ کَثیرٍ، وَ یا هِلالَ بْنَ نافِعٍ، وَ یا إِبْراهِیمَ بْنَ الُحصَیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْکَلْبِىُّ، وَ یا عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمَّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِىُّ، وَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ، مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی، وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! أَنْتُمْ نِیامٌ أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟

أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ صلى الله علیه و آله لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ، وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللَّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلّا لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ».

اى مسلم بن عقیل! اى هانى بن عروة! اى حبیب بن مظاهر! اى زهیر بن قین! اى یزید بن مظاهر! اى یحیى بن کثیر! اى هلال بن نافع! اى ابراهیم بن حُصَین! اى عمیر بن مطاع! اى اسد کلبى! اى عبداللَّه بن عقیل! اى مسلم بن عوسجه! اى داود بن طرمّاح! اى حرّ ریاحى! اى على بن الحسین! اى دلاورمردان خالص! و اى سواران میدان نبرد! چه شده است شما را صدا مى‌زنم ولى پاسخم را نمى‌دهید؟ و شما را مى‌خوانم ولى دیگر سخنم را نمى‌شنوید؟ آیا به خواب رفته‌اید که به بیدارى‌تان امیدوار باشم؟ یا از محبّت امامتان دست کشیده‌اید که او را یارى نمى‌کنید؟

این بانوان از خاندان پیامبرند که از فقدانتان ناتوان گشتهاند. از خوابتان برخیزید، اى بزرگواران! و از حرم رسول خدا در برابر طغیانگران پست، دفاع کنید.

ولى به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاک افکنده، و روزگار خیانت پیشه با شما وفا نکرده، وگرنه هرگز از اجابت دعوتم کوتاهى نمى‌کردید، و از یاریم دست نمى‌کشیدید، آگاه باشید، ما در فراق شما سوگواریم و به شما ملحق مى‌شویم، إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ». (معالی السبطین، ج 2 ص 17)

امام حسین علیه‌السلام فرمود: سلامم را به شیعیانم برسان

در روایتى آمده است: هنگامى که امام حسین علیه‌‌السلام تنها شد به خیمه‌هاى برادرانش سر کشید، آنجا را خالى دید. آنگاه به خیمه‌هاى فرزندان عقیل نگاهى انداخت، کسى را در آنجا نیز ندید؛ سپس به خیمه‌هاى یارانش نگریست کسى را ندید، امام در آن حال ذکر «لَا حَوْلَ وَ لَاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِیمِ» را فراوان بر زبان جارى مى‌ساخت.

آنگاه به خیمه‌هاى زنان روانه شد و به خیمه فرزندش امام زین العابدین علیه‌السلام رفت.

او را دید که بر روى پوست خشنى خوابیده و عمّه‌اش زینب علیهاالسلام از او پرستارى مى‌کند. چون حضرت على بن الحسین علیه‌السلام نگاهش به پدر افتاد خواست از جا برخیزد، ولى از شدّت بیمارى نتوانست، پس به عمّه‌اش زینب گفت: «کمکم کن تا بنشینم چرا که پسر پیامبر صلى الله علیه و آله آمده است» زینب علیهاالسلام وى را به سینه‌اش تکیه داد و امام حسین علیه‌السلام از حال فرزندش پرسید: او حمد الهى را بجا آورد و گفت:

«یا أبَتاهُ ما صَنَعْتَ الْیَوْمَ مَعَ هؤُلاءِ الْمُنافِقِینَ؟؛ پدر جان! امروز با این گروه منافق چه کرده‌اى؟».

امام علیه‌السلام در پاسخ فرمود:

«یا وَلَدِی قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَانْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ، وَ قَدْ شُبَّ الْقِتالُ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ، لَعَنَهُمُ اللَّهُ حَتّى فاضَتِ الْأَرْضُ بِالدَّمِ مِنَّا وَ مِنْهُمْ؛ فرزندم»

شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است و جنگ بین ما و آنان چنان شعله‌ور شد که زمین از خون ما و آنان رنگین شده است!».

حضرت سجّاد علیه‌السلام عرض کرد:

«یا أبَتاهُ أَیْنَ عَمِّىَ الْعَبَّاسُ؟» پدر جان! عمویم عبّاس کجاست؟

در این هنگام اشک بر چشمان زینب حلقه زد و به برادرش نگریست که چگونه پاسخ مى‌دهد- چرا که امام علیه‌السلام خبر شهادت عبّاس را به وى نداده بود.

امام علیه‌السلام پاسخ داد:

«یا بُنَىَّ إِنَّ عَمَّکَ قَدْ قُتِلَ، وَ قَطَعُوا یَدَیْهِ عَلى شاطِىءِ الْفُراتِ» پسر جان! عمویت کشته شد و دستانش کنار فرات از پیکر جدا شد!

على بن الحسین علیه‌السلام آن چنان گریست که بى‌حال شد. چون به حال آمد از دیگر عموهایش پرسید و امام پاسخ مى‌داد: «همه شهید شدند».

آنگاه پرسید:

«وَ أَیْنَ أَخی عَلِیٌّ، وَ حَبیبُ بْنُ مَظاهِرَ، وَ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَةَ، وَ زُهَیْرُ بْنُ الْقَیْنِ؟»

برادرم على اکبر، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین کجایند؟

امام علیه‌السلام پاسخ داد:

«یا بُنَىَّ إِعْلَمْ أَنَّهُ لَیْسَ فی الْخِیامِ رَجُلٌ إِلّا أَنَا وَ أَنْتَ، وَ أَمَّا هؤُلاءِ الَّذِینَ تَسْأَلُ عَنْهُمْ فَکُلُّهُمْ صَرْعى عَلى وَجْهِ الثَّرى»

فرزندم! همین قدر بدان که در این خیمه‌ها مردى جز من و تو نمانده است، همه آنان به خاک افتاده و شهید شده‌اند.

پس على بن الحسین علیه‌السلام سخت گریست. آنگاه به عمّه‌اش زینب علیهاالسلام گفت: «یا عَمَّتاهُ عَلَىَّ بِالسَّیْفِ وَ الْعَصا» عمّه جان! شمشیر و عصایم را حاضر کن.

پدرش فرمود: «وَ ما تَصْنَعُ بِهِما» مى‌خواهى چه کنى؟

عرض کرد: «أمَّا الْعَصا فَأَتَوَکَّأُ عَلَیْها، وَ أَمَّا السَّیْفُ فَأَذُبُّ بِهِ بَیْنَ یَدَىْ إِبْنِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فَإِنَّهُ لَاخَیْرَ فِی الْحَیاةِ بَعْدَهُ»

بر عصا تکیه کنم و با شمشیرم از فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله دفاع نمایم، چرا که زندگانى پس از او ارزش ندارد.

امام حسین علیه‌السلام او را باز داشت و به سینه چسباند و فرمود: «یا وَلَدی أَنْتَ أَطْیَبُ ذُرِّیَّتی، وَ أَفْضَلُ عِتْرَتی، وَ أَنْتَ خَلیفَتی عَلى هؤُلاءِ الْعِیالِ وَ الْأَطْفالِ، فَإِنَّهُمْ غُرَباءٌ مَخْذُولُونَ، قَدْ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ وَ الْیُتْمُ وَ شَماتَةُ الْأَعْداءِ وَ نَوائِبُ الزَّمانِ سَکِّتْهُمْ إِذا صَرَخُوا، وَ آنِسْهُمْ اذَا اسْتَوْحَشُوا، وَ سَلِّ خَواطِرَهُمْ بِلَیْنِ الْکَلامِ، فَإِنَّهُمْ ما بَقِىَ مِنْ رِجالِهِمْ مَنْ یَسْتَأْنِسُونَ بِهِ غَیْرُکَ، وَ لا أَحَدٌ عِنْدَهُمْ یَشْکُونَ إِلَیْهِ حُزْنَهُمْ سِواکَ، دَعْهُمْ یَشُمُّوکَ وَ تَشُمُّهُمْ، وَ یَبْکُوا عَلَیْکَ وَ تَبْکی عَلَیْهِمْ»

فرزندم! تو پاک‌ترین ذریّه و برترین عترت منى و تو جانشین من بر این بانوان و کودکانى.

آنان غریب و بى‌کس‌اند که تنهایى و یتیمى و سرزنش دشمنان و سختى‌هاى دوران آنان را فرا گرفته است.

هر گاه که ناله سر دادند آنان را آرام کن، و چون هراسان شدند مونسشان باش و با سخنان نرم و نیکو، خاطرشان را تسلّى بخش. چرا که کسى از مردانشان جز تو نمانده است تا مونسشان باشد و غم‌هایشان را به وى باز گویند. بگذار آنان تو را ببویند و تو آنان را ببویى و آنان بر تو گریه کنند و تو بر آنان.

آنگاه امام علیه‌السلام دست فرزندش را گرفت و با صداى رسا فرمود: «یا زَیْنَبُ وَ یا امَّ کُلْثُومِ وَ یا سَکینَةُ وَ یا رُقَیَّةُ وَ یا فاطِمَةُ، اسْمَعْنَ کَلامی وَ اعْلَمْنَ أَنَّ ابْنی هذا خَلیفَتی عَلَیْکُمْ، وَ هُوَ إِمامٌ مُفْتَرِضُ الطَّاعَةِ»

اى زینب! اى امّ کلثوم! اى سکینه! اى رقیّه! و اى فاطمه! سخنم را بشنوید و بدانید که این فرزندم جانشین من بر شماست و او امامى است که پیروى از او واجب است.

سپس به فرزندش فرمود:

«یا وَلَدی بَلِّغْ شیعَتی عَنِّیَ السَّلامَ فَقُلْ لَهُمْ: إِنَّ أَبی ماتَ غَریباً فَانْدُبُوهُ وَ مَضى شَهیداً فَابْکُوهُ؛ فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید پس بر او اشک بریزید.

امام علیه‌السلام لباس کهنه به تن کرد

هنگامى که امام حسین علیه‌السلام عزم میدان کرد، فرمود: «ائْتُونی بِثَوْبٍ لا یُرْغَبُ فیهِ، الْبِسُهُ غَیْرَ ثِیابِی، لا اجَرَّدُ، فَانِّی مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ»

برایم جامه کهنه‌اى بیاورید که کسى به آن رغبت نکند تا آن را زیر لباسهایم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نکنند، زیرا مى‌دانم پس از شهادت لباسهایم ربوده خواهد شد.

لباس تنگ و کوتاهى آوردند ولى امام علیه‌السلام آن را نپوشید و فرمود: «هذا لِباسُ أَهْلِ الذِّمَّةِ» این لباس اهل ذمّه (کفّار اهل کتاب) است.

لباس بلندترى آوردند. امام علیه‌السلام آن را پوشید سپس با بانوان حرم خداحافظى کرد.

در روایت دیگرى آمده است هنگامى که لباس کهنه آوردند، چند جایش را پاره کرد (تا ارزشى براى بیرون آوردن نداشته باشد) و آن را زیر لباس‌هایش پوشید؛ ولى پس از شهادت امام (دشمن ناجوانمرد پست) آن را نیز از بدنش بیرون آوردند. (تاریخ ابن عساکر، ج 14 ص 221)

گریه سکینه برای امام علیه‌السلام

در آن هنگام حضرت سکینه گریه سر داد. امام وى را به سینه چسبانید و فرمود:

سَیَطُولُ بَعْدی یا سَکینَةُ فَاعْلَمی مِنْکِ الْبُکاءُ إِذَا الْحَمامُ دَهانِی

لا تُحْرِقی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَةً مادامَ مِنّی الرُّوحُ فی جُثمانی

وَ إِذا قُتِلْتُ فَانْتَ اوْلى بِالَّذِی تَأْتینَهُ یا خَیْرَةَ النِّسْوانِ

سکینه! بدان پس از شهادتم گریه‌هاى طولانى خواهى داشت. تا جان در بدن دارم با اشک حسرتت دلم را آتش مزن. اى بهترین زنان! هنگامى که شهید شدم پس تو از هر کس به سوگوارى سزاوارترى. (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 119)

گفتگوی امام با زنان و بانوان حرم

امام حسین علیه‌السلام به سوى خیمه رفت و ندا داد:

«یا سَکینَةُ! یا فاطِمَةُ! یا زَیْنَبُ! یا امَّ کُلْثُومِ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلامُ»

اى سکینه! اى فاطمه! اى زینب! اى امّ کلثوم! خداحافظ من هم رفتم.

سکینه فریاد برآورد: پدرجان! آیا تسلیم مرگ شده‌اى؟! امام پاسخ داد:

«کَیْفَ لا یَسْتَسْلِمُ مَنْ لا ناصِرَ لَهُ وَ لا مُعینَ؟» چگونه تسلیم نشود کسى که یار و یاورى براى او نمانده است؟.

سکینه گفت: پدر جان! (حال که چنین است) ما را به حرم جدّمان برگردان!

«هَیْهاتَ، لَوْ تُرِکَ الْقَطا لَنامَ» هیهات! اگر مرغ قطا را رها مى‌کردند در آشیانه‌اش آرام مىگرفت. (اشاره به این‌که ما را رها نخواهند کرد).

صداى گریه بانوان برخاست، امام آنان را آرام کرد و به سوى دشمن حمله‌ور شد. (بحارالانوار ج 45 ص 47)

موعظه امام به لشکر عمر سعد

امام حسین علیه‌السلام به دشمنان نزدیک شد و خطاب به آنان فرمود:

«یا وَیْلَکُمْ أَتَقْتُلُونِی عَلى سُنَّةٍ بَدَّلْتُها؟ أَمْ عَلى شَریعَةٍ غَیَّرْتُها، أَمْ عَلى جُرْمٍ فَعَلْتُهُ، أَمْ عَلى حَقٍّ تَرَکْتُهُ؟»

واى بر شما! چرا با من مى‌جنگید؟ آیا سنّتى را تغییر داده‌ام؟ یا شریعتى را دگرگون ساخته‌ام؟ یا جرمى مرتکب شده‌ام؟ و یا حقّى را ترک کرده‌ام؟.

گفتند: «إِنَّا نَقْتُلُکَ بُغْضاً لِأَبِیکَ» به خاطر کینه‌اى که از پدرت به دل داریم، با تو مى‌جنگیم و تو را مى‌کشیم. (ینابیع الموده، ج 3 ص 79)

مرگ بهتر از زندگى ننگین است!

امام علیه‌السلام به میدان آمد و مبارز طلبید، هر کس از پهلوانان سپاه دشمن پیش آمد او را به خاک افکند، تا آنجا که بسیارى از آنان را به هلاکت رساند آنگاه به میمنه (به جانب راست سپاه) حمله کرد و فرمود: «الْمَوْتُ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعارِ» مرگ بهتر از زندگى ننگین است.

سپس به میسره (جانب چپ سپاه) یورش برد و فرمود:

أَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىِّ / آلَیْتُ أَنْ لا أَنْثَنی

أَحْمی عِیالاتِ أَبی / أَمْضی عَلى دینِ النَّبِىِ

منم حسین بن على علیه‌السلام، سوگند یاد کردم که (در برابر دشمن) سر فرود نیاورم، از خاندان پدرم حمایت مى‌کنم و بر دین پیامبر رهسپارم. (بحارالانوار، ج 45 ص 49)

و در روایت دیگر آمده است، امام علیه‌السلام فرمود: «مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ» مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است. (بحارالانوار، ج 45 ص 192)

اگر دین ندارید آزاد مرد باشید!

امام علیه‌السلام به هر سو یورش برد و گروه عظیمى را به خاک افکند.

عمر سعد فریاد برآورد: آیا مى‌دانید با چه کس مى‌جنگید؟ او فرزند همان دلاور میدان‌ها و قهرمانان عرب است، از هر سو به وى هجوم آورید.

بعد از این فرمان چهار هزار تیرانداز از هر سو امام علیه‌السلام را هدف قرار دادند و از سوى دیگر به جانب خیمه‌ها حمله‌‌ور شدند و میان آن حضرت و خیامش فاصله انداختند.

امام علیه‌‌السلام فریاد برآورد:

«وَیْحَکُمْ یا شیعَةَ آلِ أَبی سُفْیانَ! إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ، وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فی دُنْیاکُمْ هذِهِ، وَارْجِعُوا إِلى أَحْسابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَبَاً کَما تَزْعُمُونَ»

واى بر شما! اى پیروان آل ابى سفیان! اگر دین ندارید و از حسابرسى روز قیامت نمى‌ترسید لااقل در دنیاى خود آزاده باشید، و اگر خود را عرب مى‌دانید به خلق و خوى عربى خویش پایبند باشید.

شمر صدا زد: اى پسر فاطمه! چه مى‌گویى؟ امام علیه‌السلام فرمود: «أَنَا الَّذی أُقاتِلُکُمْ، وَ تُقاتِلُونی، وَ النِّساءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ، فَامْنَعُوا عُتاتَکُمْ وَ طُغاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمی ما دُمْتُ حَیّاً»

من با شما جنگ دارم و شما با من، ولى زنان که گناهى ندارند، پس تا زمانى که زنده هستم، سپاهیان طغیانگر و نادان خود را از تعرّض به حرم من باز دارید.

شمر گفت: راست مى‌گوید. آنگاه به لشکریان خویش رو کرد و گفت: «از حرم او دست بردارید و به خودش حمله کنید که به جانم سوگند هماوردى است بزرگوار!

سپاه دشمن از هر طرف به سوى امام علیه‌السلام حمله‌ور شدند و امام در جستجوى آب به سوى فرات رفت ولى سپاهیان همگى هجوم آوردند و مانع شدند.

مناجات با خدا و نفرین به دشمن

در روز عاشورا امام حسین علیه‌السلام به سوى فرات روانه شد که شمر گفت: به خدا سوگند! به آن نخواهى رسید تا در آتش درآیى!

شخص دیگرى گفت: یا حسین! آیا آب فرات را نمى‌بینى که مثل شکم ماهى مى‌درخشد؟! به خدا سوگند! از آن نخواهى چشید تا آن‌که با لب تشنه از جهان چشم بپوشى!

امام علیه‌السلام گفت: «اللَّهُمَّ أَمِتْهُ عَطَشاً» خدایا! او را تشنه بمیران.

راوى مى‌گوید: به خدا سوگند پس از نفرین امام آن شخص به مرض عطش گرفتار شد، به گونه‌اى که پیوسته مى‌گفت: به من آب دهید! آبش مى‌دادند تا آنجا که آب از دهانش مى‌ریخت ولى همچنان مى‌گفت: آبم دهید که تشنگى مرا کشت! پیوسته این چنین بود تا آن‌که به هلاکت رسید!

تیری به پیشانی امام اصابت کرد

آنگاه مردى از سپاه دشمن به نام «ابوالحتوف جعفى» تیرى به سوى امام رها کرد.

تیر به پیشانى امام اصابت کرد. آن را بیرون کشید، خون بر چهره و محاسن امام جارى شد، عرض کرد: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَرى ما أَنَا فیهِ مِنْ عِبادِکَ هؤُلاءِ الْعُصاةِ، اللَّهُمَّ أَحِصَّهُمْ عَدَداً، وَ اقْتُلْهُمْ بَدَداً، وَ لا تَذَرْ عَلى وَجْهِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ أَحَداً، وَ لا تَغْفِرْ لَهُمْ أَبَداً»

خدایا! تو شاهدى که از این مردم سرکش به من چه مى‌رسد. خدایا! جمعیّت آنان را اندک کن و آنان را با بیچارگى و بدبختى بمیران، و از آنان کسى را بر روى زمین مگذار و هرگز آنان را نیامرز.

سپس به آنان حمله کرد، و به هر کس که مى‌رسید او را با شمشیرش بر خاک مى‌افکند، این در حالى بود که تیرها از هر سو مى‌بارید و بر بدن امام علیه‌السلام مى‌نشست و مى‌فرمود:

«یا أُمَّةَ السُّوءِ! بِئْسَما خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فی عِتْرَتِهِ، أَما إِنَّکُمْ لَنْ تَقْتُلُوا بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِ اللَّهِ فَتُهابُوا قَتْلَهُ، بَلْ یُهَوِّنُ عَلَیْکُمْ عِنْدَ قَتْلِکُمْ إِیَّاىَ، وَ ایْمُ اللَّهِ إِنّی لَأَرْجُوا أَنْ یُکْرِمَنِی رَبِّی بِالشَّهادَةِ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ»

اى بدسیرتان! شما در مورد خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله بد عمل کردید. آرى! شما پس از کشتن من از کشتن هیچ بنده‌اى از بندگان خدا هراسى ندارید، چرا که با کشتن من قتل هر کس برایتان آسان خواهد بود. به خدا سوگند! من امیدوارم که پروردگارم شما را خوار و مرا به شهادت (در راهش) گرامى بدارد. آنگاه از جایى که گمان نمى‌برید انتقام مرا از شما بگیرد.

حصین بن مالک سکونى فریاد برآورد و گفت: «اى پسر فاطمه! چگونه خداوند انتقام تو را از ما بگیرد؟

امام علیه‌السلام فرمود: «یُلْقی بَأْسُکُمْ بَیْنَکُمْ وَ یَسْفِکُ دِماءَکُمْ، ثُمَّ یَصُبُّ عَلَیْکُمُ الْعَذابَ الْأَلیمَ»

نزاع و اختلاف در میانتان مى‌افکند و خونتان را مى‌ریزد آنگاه شما را به عذاب دردناک گرفتار مىسازد.

امام علیه‌السلام همچنان مى‌جنگید تا آن که زخم‌هاى بسیارى بر بدن مبارکش وارد شد. (مقتل الحسین خوارزمی، ج 4 ص 34 ؛ بحارالانوار ج 45 ص 51)

تیری به گلوی امام اصابت کرد

در روایتى آمده است: هنگامى که دشمنان، امام را آماج تیرها قرار دادند تیر به گلوى امام اصابت کرد و فرمود:

«بِسْمِ اللَّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ، وَ هذا قَتیلٌ فی رِضَى اللَّهِ»

به نام خداوند و هیچ حرکت و نیرویى جز از جانب خدا نیست و این شهیدى است در راه رضاى خدا! (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 120)

اصابت سنگ به پیشانی امام و زدن تیر سه شعبه بر سینه ایشان

امام علیه‌السلام خسته شد، خواست اندکى بیاساید که ناگاه سنگى آمد و به پیشانى امام رسید، خون جارى شد.

امام دامن پیراهنش را بالا زد تا خون از چهرهاش پاک کند که تیر سه شعبه مسمومى آمد و به سینه امام علیه‌السلام فرو نشست.

امام (دعاى قربانى خواند و) فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلى مِلِّةِ رَسُولِ اللَّهِ» به نام خدا و به یارى خدا و بر آیین رسول خدا.

آنگاه سرش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: «إِلهی إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِىٍّ غَیْرَهُ» خداى من! تو آگاهى که اینان کسى را مى‌کشند که در روى زمین پسر پیامبرى جز وى نیست.

سپس تیر را بیرون کشید. خون همچون ناودان جارى شد. دستش را بر محلّ زخم گذاشت، چون از خون پر شد آن را به آسمان پاشید و قطره‌اى از آن به زمین بازنگشت!

بار دیگر دست را از خون پر کرد و آن را به سر و صورت کشید و فرمود:

«هکَذا وَاللَّهِ أَکُونُ حَتّى أَلْقى جَدّی رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمی، وَ أَقُولُ: یا رَسُولَ اللَّهِ قَتَلَنی فُلانٌ وَ فُلانٌ»

آرى، به خدا سوگند! مى‌خواهم با همین چهره خونین به دیدار جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله بروم و بگویم: اى رسول خدا فلان و فلان مرا شهید کردند. (مقتل الحسین خوارزمی، ج 2 ص 34 ؛ بحارالانوار ج 45 ص 53)

عرش خدا از اسب به زمین افتاد

امام علیه‌السلام بر اثر زخم‌هاى فراوان از اسب به زمین افتاد، ولى برخاست.

خواهرش زینب علیهاالسلام از خیمه‌ها بیرون آمد و با ناله‌اى جانسوز مى‌گفت: «لَیْتَ السَّماءُ إِنْطَبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ» کاش آسمان بر زمین فرو مى‌افتاد.

عمر بن سعد را دید که نزدیک امام علیه‌السلام ایستاده است. فرمود: «أَیُقْتَلُ ابُوعَبْدِاللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ؟» اى عمر بن سعد! اباعبداللَّه علیه‌السلام را شهید مى‌کنند و تو نظاره مى‌کنى؟!

اشک از دیدگان عمر سعد (دیدند) جارى شد و صورتش را برگرداند و چیزى نگفت. (کامل ابن اثیر، ج 3 ص 78)

حضرت زینب علیهاالسلام فریاد زد: «وَیْلَکُمْ، أما فِیکُمْ مُسْلِمٌ» واى بر شما! آیا در میان شما مسلمان نیست؟

سکوت مرگبارى همه را فرا گرفته بود و کسى پاسخى نداد. (اعیان الشیعه، ج 1 ص 609)

امام علیه‌السلام ردایى به تن کرده و عمامه به سر داشت. و با آن که پیاده و زخمى بود چون سواران دلاور مى‌جنگید، نگاهى به تیراندازان و نگاهى به حرم خود داشت و مى‌گفت:

«أَعَلى قَتْلی تَجْتَمِعُونَ، أَما وَاللَّهِ لا تَقْتُلُونَ بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِاللَّهِ، اللَّهُ أَسْخَطُ عَلَیْکُمْ لِقَتْلِهِ مِنِّی؛ وَ ایْمُ اللَّهِ إِنّی لَأَرْجُوا أَنْ یُکْرِمَنِى اللَّهَ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ. أَما وَاللَّهِ لَوْ قَتَلْتُمُونی لَأَلْقَى اللَّهَ بَاْسَکُمْ بَیْنَکُمْ وَ سَفَکَ دِمائَکُمْ ثُمَّ لا یَرْضى حَتّى یُضاعِفَ لَکُمُ الْعَذابَ الْأَلیمَ»

آیا بر کشتن من با هم متّحد شده‌اید؟ هان! به خدا سوگند! پس از من بنده‌اى از بندگان خدا را نمى‌کشید که خداوند را بیش از کشتن من به خشم آورد.

به خدا سوگند! من امیدوارم خداوند مرا با خوارى شما گرامى بدارد و انتقام مرا از آنجا که گمان نمى‌برید از شما بگیرد.

هان! به خدا سوگند! اگر مرا به قتل برسانید، خداوند شما را گرفتار نزاعى در میان خودتان مى‌سازد و خونتان را مى‌ریزد و (هرگز) از شما راضى نگردد تا عذاب سنگین و دردناکى به شما بچشاند. (اعیان الشیعه، ج 1 ص 609)

آخرین مناجات‌های امام علیه‌السلام

امام حسین علیه‌السلام در آخرین لحظات عمر گرانبهایش با خداى خود چنین مناجات مى‌کرد:

«اللَّهُمَّ! مُتَعالِىَ الْمَکانِ، عَظیمَ الْجَبَرُوتِ، شَدیدَ الِمحالِ، غَنِىٌّ عَنِ الْخَلائِقِ، عَریضُ الْکِبْرِیاءِ، قادِرٌ عَلى ما تَشاءُ، قَریبُ الرَّحْمَةِ، صادِقُ الْوَعْدِ، سابِغُ النِّعْمَةِ، حَسَنُ الْبَلاءِ، قَریبٌ إِذا دُعیتَ، مُحیطٌ بِما خَلَقْتَ، قابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تابَ إِلَیْکَ، قادِرٌ عَلى ما أَرَدْتَ، وَ مُدْرِکٌ ما طَلَبْتَ، وَ شَکُورٌ إِذا شُکِرْتَ، وَ ذَکُورٌ إِذا ذُکِرْتَ، أَدْعُوکَ مُحْتاجاً، وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فَقیراً، وَ أَفْزَعُ إِلَیْکَ خائِفاً، وَ أَبْکی إِلَیْکَ مَکْرُوباً، وَ اسْتَعینُ بِکَ ضَعیفاً، وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کافِیاً، أُحْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا، فَإِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوا بِنا وَ قَتَلُونا، وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نِبَیِّکَ، وَ وَلَدُ حَبیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ، الَّذی اصْطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلى وَحْیِکَ، فَاجْعَلْ لَنا مِنْ أَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ».

خدایا! اى بلند جایگاه! بزرگ جبروت! سخت توانمند (در کیفر و انتقام)! بى نیاز از مخلوقات! صاحب کبریایى گسترده! بر هر چه خواهى قادرى! رحمتت نزدیک! پیمانت درست! داراى نعمت سرشار! بلایت نیکو!

هر گاه تو را بخوانند نزدیکى! بر آفریده‌ها احاطه دارى! توبه‌پذیر توبه کنندگانى! بر هر چه اراده کنى توانایى! و به هر چه بخوانى مى‌رسى!

چون سپاست گویند سپاسگزارى! و چون یادت کنند یادشان مى‌کنى!

حاجتمندانه تو را مى‌خوانم و نیازمندانه به تو مشتاقم و هراسانه به تو پناه مى‌برم و با حال حزن به درگاه تو مى‌گریم و ناتوانمندانه از تو یارى مى‌طلبم تنها بر تو توکّل مى‌کنم، میان ما و این قوم حکم فرما!

اینان به ما نیرنگ زدند، ما را تنها گذارده، بى وفایى کردند و به کشتن ما برخاستند.

ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو محمّد بن عبداللَّه صلى الله علیه و آله هستیم، همو که او را به پیامبرى برگزیدى و بر وحى‌ات امین ساختى. پس در کار ما گشایش و برون رفتى قرار ده، به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان.

آنگاه افزود: «صَبْراً عَلى قَضائِکَ یا رَبِّ لا إِلهَ سِواکَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، مالِىَ رَبٌّ سِواکَ، وَ لا مَعْبُودٌ غَیْرُکَ، صَبْراً عَلى حُکْمِکَ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ، یا دائِماً لا نَفادَ لَهُ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، یا قائِماً عَلى کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ، احْکُمْ بَیْنی وَ بَیْنَهُمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْحاکِمینَ»

پروردگارا! بر قضا و قدرت شکیبایى مى‌ورزم، معبودى جز تو نیست، اى فریادرس دادخواهان! پروردگارى جز تو و معبودى غیر از تو براى من نیست.

بر حکم تو صبر مى‌کنم اى فریادرس کسى که فریاد رسى ندارد! اى همیشه‌اى که پایانناپذیر است! اى زنده کننده مردگان! اى برپا دارنده هر کس با آنچه که به دست آورده! میان ما و اینان داورى کن که تو بهترین داورانى. (مقتل الحسین مقرم، ص 282)

لحظات شهادت سالار و سرور شهیدان عالم

راوی مىگوید: «کنار قتلگاه ایستاده بودم و جان دادن امام علیه‌السلام را نظاره مى‌کردم. بخدا سوگند! هرگز به خون آغشته‌اى را ندیده بودم که خون بدنش رفته باشد ولى این چنین زیبا و درخشنده باشد. آنچنان نور چهره‌اش خیره کننده بود که اندیشه شهادت او از یادم رفت.

حسین علیه‌السلام در آن حال شربتى آب مى‌خواست. شنیدم مردى سنگدل و بى‌ایمان پاسخ داد: آب نیاشامى تا بر آتش درآئى (نعوذ باللَّه) و از حمیم آن بنوشى. (وَاللَّهِ لا تَذُوقُ الْماءَ حَتَّى تَرِدَ الْحامِیَةَ فَتَشْرَبَ مِنْ حَمیمِها)

امام علیه‌السلام در پاسخ فرمود: «إِنَّما أَرِدُ عَلى جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ وَأَسْکُنُ مَعَهُ فِی دارِهِ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ وَأَشْکُو إِلَیْهِ ما ارْتَکَبْتُمْ مِنِّی وَفَعَلْتُمْ بِی»

بلکه من بر جدم رسول خدا وارد مى‌شوم و در خانه‌اش در بهشت جایگاه صدق و در جوار قرب خداى مقتدر ساکن مى‌شوم و از جنایاتى که نسبت به من روا داشتید به او شکایت مى‌برم.

سپاه ابن سعد با شنیدن این سخن چنان به خشم آمدند که گویا خداوند در دل آنها هیچ رحمى قرار نداده بود. (مقتل الحسین مقرم، ص 282؛ بحارالانوار ج 45 ص 57)

شهادت امام حسین علیه‌السلام در کربلا

هنگام مصیبت عظمى فرا رسیده بود. حالت ضعف بر امام علیه‌السلام مستولى شده بود، هر کس با هر وسیله‌‌‌اى که در اختیار داشت به آن حضرت ضربه مىزد، ولى هر کس به قصد کشتن نزدیک آن بزرگوار مى‌شد، لرزه بر اندامش مى‌افتاد و به عقب بر مى‌گشت.

«مالک بن نمیر» نزدیک رفت و شمشیرى بر فرق مبارکش زد که خون از سر آن حضرت جارى شد. امام علیه‌السلام فرمود: «هرگز با آن دست، غذا و آب نخورى و خدا تو را با ظالمان محشور گرداند». در تواریخ آمده است که او پس از آن چون بیچارگان در نهایت فقر و تنگدستى به سر مىبرد و دستانش از کار افتاد. (انساب الاشراف، ج 3 ص 407)

«زُرعة بن شریک» ضربه‌اى بر دست چپ آن حضرت وارد ساخت.

«سنان بن انس» با دو سلاح نیزه و شمشیر ضرباتى بر حضرت وارد ساخت، و به آن افتخار مى‌کرد!

زمان به کندى مى‌گذشت و جهان در انتظار حادثه‌اى عظیم بود. عمر سعد مى‌خواست که کار سریعتر تمام شود و انتظار به پایان رسد. به خولى بن یزید که در کنارش بود دستور داد که کار حسین علیه‌السلام را تمام کند. وى پیش رفت تا سر از بدن آن حضرت جدا سازد ولى لرزه بر اندامش افتاد و به عقب برگشت.

«سنان بن انس»- بنا به نقلى- جلو رفت و شمشیرى را حواله گلوى مبارک امام کرد و گفت: «ترا مى‌کشم و سر از بدنت جدا مى‌کنم در حالى که مى‌دانم تو پسر رسول خدایى و پدر و مادرت بهترین خلق خدایند!» پس سر مبارک امام را از بدن جدا کرد. (کامل ابن اثیر ج 4 ص 78 ؛ انساب الاشراف، ج3 ص 409)

در روایت دیگر، شمر بن ذى الجوشن در خشم شد و روى سینه مبارک امام علیه‌السلام نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت و چون خواست امام را به قتل برساند، آن حضرت لبخندى زد و فرمود: آیا مرا مى‌کشى در حالى که مى‌دانى من کیستم؟

شمر گفت: آرى، تو را خوب مى‌شناسم، مادرت فاطمه زهرا و پدرت على مرتضى و جدت محمد مصطفى است، تو را مى‌کشم و باکى ندارم! پس با دوازده ضربه سر مبارک امام علیه‌السلام را از بدن جدا ساخت. (بحارالانوار ج 45 ، ص56)

دگرگونى عالَم طبیعت پس از شهادت امام علیه‌السلام

طبق نقل تواریخ بعد از شهادت آن حضرت، دگرگونى‌هایى در عالم تکوین رخ داد که خبر از وقوع حادثه عظیمى مى‌داد. روایات مربوط به دگرگونى‌هاى عالم را، شیعه و اهل سنت متفقاً نقل کرده‌اند از جمله:

بنا به نقل سید بن طاووس در لهوف: در آن وقت غبار شدید توأم با تاریکى و طوفان سرخ فام آسمان کربلا و اطراف را فرا گرفت، سپاه ابن سعد وحشت کردند و گمان نمودند بر آنها عذاب نازل شده است. (عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌‌ها، رویدادها، پیامدها، آیت الله مکارم شیرازی و همکاران، ص 500)

«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون» آنها که ستم کردند به زودى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند که بازگشتشان به کجاست! (سوره شعرا / 227)

با تشکر از خبرگزاری فارس

سال روز تولد دکتر طاها حسین بر همه ی نابینایان اندیشمند و فرهیخته خجسته باد:

طه حسین، ادیب، نویسنده، سخنور بزرگ مصری و نقاد معاصر عرب. از پیشگامان
جنبش نوگرایی در مصر بود که در 28 نوامبر سال 1889 میلادی به دنیا آمد.
در کودکی بر اثر عفونت چشم و درمان غلط بیماری، نابینا شد و با اینکه این
واقعه قبل از سن 6 سالگی اش بود، ولی نبوغ و استعدادش از همان زمان
مشاهده و در 7 سالگی قرآن را حفظ کرد. مدتی در محضر یک معلم سنی بود که
این، باعث شد که در نوجوانی راهی دانشگاه «الازهر» مصر شود و در آنجا
علوم اسلامی را فرا گیرد. از آغاز سال 1908 میلادی، که دانشگاه قدیمی
غیرمذهبی مصر تأسیس شد، او به آنجا رفت و از محضر درس استادان خارجی بهره
های فراوان برد و زبان فرانسه را یاد گرفت و در رشته الهیات و ادبیات عرب
تحصیل کرد و با وجود نابینایی و تهیدستی، خیلی زود جایی برای خودش در آن
دانشگاه باز کرد. اولین دانش آموخته این دانشگاه بود که به دریافت دکترای
(پی اچ دی) نائل شد و رساله دکترای خود را تحت عنوان «ذکری ابو علاء =
یادبود ابو العلاء» نوشت.
در همین سال از طرف دانشگاه مصر به فرانسه رفت و در دانشگاه «مونیلیه»
شروع به تحصیل کرد. سال 1919 م، رساله دکترای دیگری درباره "ابن خلدون" و
فلسفه اجتماعی او نوشت. مجددا به مصر برگشت و استاد تاریخ قدیم یونان و
رم شد و تا سال 1925، در همین سمت بود. از همین سال به بعد در دانشکده
ادبیات، استاد تاریخ عرب و از بنیانگذاران دانشگاه "اسکندریه" شد. طه
حسین، از محدودیت تفکر استادان خودش رنج می برد به گونه ای که وقتی سال
1926، کتاب معروف خود «فی شعر ال جاهلی» را منتشر کرد و منکر شعر جاهلی
شد، غوغائی سخت برپا شد که مجبور شدند نسخه های کتاب را جمع آوری کنند.
طه، در سال 1928 م رئیس دانشکده ادبیات و سال 1950 م، وزیر فرهنگ شد. در
دوران وزارت خود، تعلیمات متوسطه و تعلیمات فنی را رایگان کرد و قصد داشت
که تعلیمات دانشگاهی را نیز رایگان کند که موفق نشد. زیرا معتقد بود که
آموزش، برای مردم مانند آب و هوا امری ضروری است و بر اهمیت دموکراتیک
بودن آموزش و تحصیل، همیشه تأکید داشت. از سال 1952 م، به بعد فقط به
کارهای ادبی و تحقیقی پرداخت و یکی از هواداران سرسخت انقلاب 1952 مصر
بود. طه حسین، علاوه بر درجه دکترا دانشگاه فرانسه و قاهره، دکترای
افتخاری از دانشگاه کمبریج و مادرید و دارای نشان لژیون دونور بود و عضو
چندین مجمع علمی بود. وی در 14 اکتبر سال 1973 میلادی در سن 84 سالگی
درگذشت. او رمان ها و رساله های بسیاری نوشت ولی بیشتر در غرب، به خاطر
زندگینامه خود نوشته اش، بنام «الایام = روزگار» مشهور شد. آثار دیگری از
او هست که برخی از آنها عبارتند  از:

1- قادة ال فکر = پیشروان فکر
2- حدیث ال اربعاء = سخن روزهای چهارشنبه
3- فی ال شعر ال جاهلی؛ که بعدها به صورت فی ال ادب ال جاهلی چاپ شد.

بعضی از آثار فارسی او عبارتند  از:
1- بیچاره طفل! ترجمه (الایام)
2- گفت و شنود فلسفی در زندان ابو علاء معری
3- قسمتی از «ال فتنه ال کبری» تحت عنوان انقلاب بزرگ و قسمتی دیگر از آن
تحت عنوان علی علیه السلام و فرزندانش
4- آئینه اسلام
5- در پیرامون سیره نبوی
6- رؤیاهای شهرزاد
7- وعده راست ...

امید که طاها حسین های دیگری از بین نابینایان جهان و
بویژه ایران قد بر افرازند.

معرفی چند پایگاه مطلبی همراه با لینک

با نام و یاد خدایی که گویند روز عاشورا او هم بر حسین گریست؛

سلام و عرض تسلیت دارم به مناسبت ماجرای جانسوز عاشورا و شهادت امام حسین =ع= و یاران با وفایشان.

در این پست قصد دارم چند وبلاگ یا سایت مذهبی که مطالبی متناسب با محرم و حسینیها دارد براتون معرفی کنم.

اولی:

http://huseinchilar.blogfa.com

هست پایگاه حسینیان هست که به اشعار شعرای حسینی پرداخته است. مخصوصاً شعر شعرای شهر اردبیل را با زبان ترکی و فارسی به خط فارسی در اختیار کاربران قرار میدهد.

 

دومین پایگاه

http://aparat.com/

هستش که فایلهای مذهبی را به صورت ویدیو در اختیار کاربران قرار میدهد و مطالبی بهتر برای شیعیان و فارسی زبانان نیز دارد.

 سومی: http://oxsama.persianblog.ir

هستش که پیدایش مداحی آذری و اردبیل را بررسی میکند و فایل صوتی هم در اختیار کاربر قرار میدهد.

لازم به ذکر است بعضی از آدرسهایی که ذکر شدند فایلهای صوتی را به صورت کامل در اختیار کاربر نمیدهند یعنی یه تکه از نوحه را قرار داده اند مگر بعضیهاشو علتش هم حجم زیاد آن هستش.

ولی چهارمی به لطف خدا همین وبلاگ،

یکی از پایگاههای اینترنتی که نوحه های آذری را به صورت فایل صوتی و کامل و با حجم و کیفیتی مناسب در اختیار کاربر قرار میدهد همین وبلاگ حسینیه نِت هست.

http://www.hoseynienet.blogfa.com/

منبعی برای دانلود نوحه.

انشا الله به یاری خداوند متعال روزی این وبلاگ به بانک نوحه تبدیل خواهد شد.

امروز درست یک سال و در حدود یک ماه از تإسیس این وبلاگ میگذرد.

در سال گذشته آپلود نوحه در این وبلاگ بیشتر از مطالب آن بود و علتش هم عدم پشتیبانی سایتهاییست که فضا در اختیار کاربر قرار میدهند و فعلاً جویای آن هستیم که فضایی مطمئن پیدا کنیم تا فایلها همیشه در اختیار کاربران در دسترس باشد.

و پنجمی به حرمت پنج تن آل ابا مینویسم، www.hob.blogfa.com برای اونایی که عاشق سقای کربلا هستند، دیگه برید بخونید من چیزی نمیدونم.

 التماس دعا.

عاشورا به تاريخ شمسي كي بود؟

امیرحسن‌زاده*: تقویم رسمی کشور بر اساس هجری خورشیدی است. همان‌طور که از نام آن بر می‌آید، مبداء آن هجرت پیامبر اسلام (صلی‌ا... علیه و آله و سلم) از مکّه به مدینه است و طول سال آن، مدت زمان بین دو عبور متوالی مرکز خورشید از نقطه اعتدال بهاری است که به طور متوسط 365.242198 شبانه‌روز یا 365 شبانه‌روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 45 ثانیه حساب شده است.

برخلاف تصور عموم، تقویمی که امروز از آن استفاده می‌کنیم، از سال 1304 هجری خورشیدی به عنوان تقویم رسمی کشور مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ اما تقویم هجری قمری برای ثبت بسیاری از وقایع تاریخی مورد استفاده مورخان بوده است. ضمن آن‌که بسیاری از مناسبت‌ها و اعیاد تقویم بر پایه هجری قمری است. بنابراین مسئله انطباق تاریخ های تقویم هجری قمری و شمسی همواره مورد توجه منجمین و مورخین بوده است. یکی از این موارد انطباق واقعه عاشورا (10 محرم 61 هجری قمری) با تقویم هجری شمسی است. برای وارد شدن به این بحث، ابتدا نگاهی دقیق‌تر به تقویم هجری قمری می‌اندازیم.

مبنای تقویم هجری قمری
تقویم هجری قمری هلالی، تقویم دینی مسلمانان جهان است. مبدأ این تقویم، اول محرم سالی است که پیامبر اکرم (صلی‌ا... علیه و آله و سلم) از مکة معظمه به مدینة منوره هجرت فرمود. این مبدأ در اغلب کشورهای اسلامی ، روز جمعه 1 محرم سال 1 هجری‌قمری، مطابق 27 تیر 1 هجری‌شمسی و مطابق 16 ژوئیة 622 میلادی (ژولینی) اختیار شده است. سال‌های این تقویم شامل 12 ماه قمری هلالی است که به ترتیب عبارتند از: محرم ،صفر، ربیع‌الاول، ربیع‌الثانی، جمادی‌الاول، جمادی‌الثانی، رجب، شعبان، رمضان، شوال، ذی‌القعده و ذی‌الحجه.

طول ماه هلالی، مدت زمان بین دو لحظة ماه نوی نجومی متوالی است. مقدار متوسط طول ماه هلالی حدود 29.530589 شبانه‌روز یا معادل 29 شبانه‌روز و 12 ساعت و 44 دقیقه و 3 ثانیه است. بنابراین به طور متوسط طول سال قمری برابر با 354.367068 شبانه‌روز = 29.530589 × 12 است. این تقویم به دو شکل هلالی و قراردادی مورد استفاده قرار می گیرد.

تقویم هجری قمری هلالی
در این نوع تقویم که در کشورهای اسلامی به منظور تعیین اعیاد و مناسبت‌های مذهبی استفاده می‌شود، تاریخ اول هر ماه با رؤیت هلال ماه نو در شامگاه روز بیست‌ونهم یا سی‌اُم ماه قبل، تعیین می‌شود. در نتیجه، تعداد شبانه‌روزهای هر ماه قمری برابر با مدت زمان بین دو رؤیت متوالی هلال ماه نو است. این نوع روش آغاز ماه، پیش از اسلام به ویژه در بین اقوام سومری، بابلی و یهودی نیز رایج و سابقه‌ی طولانی داشته است.

پیش‌بینی وضعیت رؤیت هلال ماه‌های قمری به مقادیر مشخصه‌های ماه و خورشید و موقعیت جغرافیایی رصدگر در لحظه غروب خورشیدِ روز بیست‌ونهم ماه قبل بستگی دارد. در واقع در این تقویم کارشناسان با محاسبه مشخصه‌های ماه و خورشید در زمان غروب خورشید روز بیست‌ونهم ماه قمری و مقایسه آن با معیارها و رکوردها، وضعیت رؤیت‌پذیری هلال ماه را پیش بینی می‌کنند.
این امکان وجود دارد که هلال ماه نو در مکانی بر روی کره زمین، دقایقی بعد از غروب خورشید روز بیست‌و‌نهم رؤیت شود و در مکان دیگری رؤیت نشود که این اختلافِ یک شبانه‌روزی در رؤیت هلال ماه‌های قمری، اختلاف یک شبانه‌روزی را در تقویم هجری قمری هلالی کشورهای اسلامی سبب می‌شود.

مطابق حکم شرعی اگر هلال ماه در شامگاه بیست‌ونهم ماه رؤیت شود، آن ماه به پایان رسیده و فردا اول ماه بعد است؛ ولی اگر هلال ماه در شامگاه روز بیست‌ونهم رویت نشد، ماه 30 روزه می‌شود. بنابراین ماه قمری نمی‌تواند 28 روزه یا 31 روزه باشد. ضمن آن‌که در تقویم هجری قمری هلالی، برای توالی ماه‌های 29 و 30 روزه نظم و قاعده مشخصی وجود ندارد. از این رو ممکن است چند ماه متوالی 29 روزه یا 30 روزه وجود داشته باشد.

تقویم هجری قمری قراردادی
تاریخ‌نویسان و سایر پژوهشگران برای سهولت در محاسبات روزمره‌ تقویم هجری قمری و بر طرف کردن اشکالات ناشی از اختلاف در تقویم هجری قمری هلالی در کشورهای اسلامی، از تقویمی به نام«تقویم هجری قمری قراردادی» استفاده می کنند. البته این نوع تقویم در تعیین اول ماه‌های قمری کاربردی ندارد.

مبداء تقویم و نام ماه‌های این تقویم همانند تقویم هجری قمری هلالی است. اما تعداد شبانه‌روز ماه‌های این تقویم، متناوباً 30 و 29 شبانه‌روز است. یعنی ماه محرّم 30 شبانه‌روز، ماه صفر 29 شبانه‌روز و همین‌طور تا آخر در نظر گرفته می‌شود. البته همان‌طور که ذکر شد، این نوع تقویم در تعیین اول ماه‌های قمری تقویم کشورهای اسلامی کاربردی ندارد.

محاسبه عددی تاریخ واقعه عاشورا
همان‌طور که ذکر شد، مبدا هر دو این تقویم ها یکی است اما طول سال آنها با یکدیگر متفاوت است. در واقع طول سال قمری به طور متوسط 10.87513 شبانه‌روز کمتر از سال شمسی است و همین باعت اختلاف 43 ساله بین این دو تقویم شده است (43= 1389-1432). بسیاری از مردم، این مسئله را با جابه جایی ماه مبارک رمضان در بین فصول سال تجربه کرده‌اند.

یک روش به دست آوردن تاریخ هجری شمسی واقعه عاشورا استفاده از همین مقادیر متوسط طول سال شمسی و قمری است. فرض میگیریم امسال سال 1389 شمسی هست: پس=در سال 1389 شمسی برابری تاریخی ماهها به شرح زیر بود= امسال =1389= اول محرم 1432 مصادف با سه‌شنبه 16 آذر 1389 بود. با توجه به این‌که از اول محرم سال 61 هجری به اندازه 1371 سال قمری گذشته، پس از آن روز به اندازه 485837.25 شبانه‌روز طی شده است که اگر این عدد را بر طول متوسط سال شمسی تقسیم کنیم به 1330 سال و 65 روز می‌رسیم. این بدان معنی است که اگر از 16 آذر 1389 به این اندازه به عقب برویم به 11 مهر 59 هجری شمسی می‌رسیم که مقارن با اول محرم سال 61 هجری قمری است. بنابراین با این محاسبه ساده درخواهیم یافت که 10 محرم (عاشورا) سال 61 هجری قمری مقارن با 20 مهر سال 59 هجری شمسی است.

محاسبه تاریخ واقعه عاشورا بر اساس رویت هلال
با استفاده از تطبیق تقویم هجری قراردادی با میلادی (به کمک نرم‌افزارهایی مانند (Accurate Times مشخص می‌شود که اول محرم 61 هجری قمری برابر 1 اکتبر 680 میلادی (ژولی) است و بنابراین عاشورا مقارن با 10 اکتبر 680 میلادی (ژولی) یا چهارشنبه 21 مهر 59 هجری شمسی است. البته به دلیل استفاده از تقویم قراردادی این تاریخ می‌تواند یک یا دو روز با تاریخ واقعی اختلاف داشته باشد.

حال با مراجعه به نرم‌افزارهایی مانندMoon Calculator مشخص می‌شود که مقارنه ماه و خورشید (ماه نو) در محرم سال 61 هجری در ساعت 17:11 به وقت محلی روز 28 سپتامبر 680 میلادی اتفاق افتاده و در شامگاه فردای آن روز، 29 سپتامبر، هلال ماه در کربلا به جدایی بیش از 11 درجه از خورشید رسیده و در زمان غروب خورشید، ارتفاع ماه بیش از 8 درجه است. رویت چنین هلالی با چشم غیرمسلح ممکن است؛ بنابراین پیش‌بینی می‌شود که 30 سپتامبر 680 میلادی مقارن با اول محرم 61 هجری قمری باشد. بنابراین 10 محرم مقارن با 9 اکتبر 680 میلادی یا سه‌شنبه 20 مهر 59 هجری شمسی می‌شود.

مطابق این بررسی نتیجه می‌شود که واقعه عاشورا (10 محرم 61 هجری قمری) در روز سه‌شنبه 20 یا چهارشنبه 21 مهر 59 هجری شمسی اتفاق افتاده است.

*کارشناس ارشد مرکز تقویم موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران

نويسنده: طاهر|

منبع مطلب: shiaian.blogfa.com

نقش شریح قاضی(لعنت الله) درواقعه عاشورا

قبل از اینکه به این موضوع بپردازیم نظر و برداشت خود را در مورد مظلومیت حسین =ع= براتون بنویسم اگه ایرادی هم دارم در آخر پست قسمت نظرات راهنمایی بفرمایید.

 

چرا میگویند حسین مظلوم؟

به نظر من روایتی است میگویند شب عاشورا امام =ع= در بیابانهای اطراف خیمه ها خارها را از زمین برمیکنده گفته اند علت این کار شما چیست و امام فرموده:

فردا روز عاشور بلا وقتی مردان آل علی به شهادت میرسند دختران ومن به بیابانها

 

پناه میبرند، خیمه ها آتش زده میشود و غارت شروع میشود برای این که دختران من با پای پیاده روی خارها راه نروند چنین میکنم.!

و چنین شد که امام فرموده بودند و خیمه ها را سوزاندند و دختران امام حسین از جمله حضرت رقیه به هنگام آتش سوزی خیمه ها به بیابانها فرار میکنند و چه ها که سرشان آمده

خیلی جاها مطالعه کرده ایم و همه شیعیان حتي افرادی از دیگر ادیان ماجرای عاشورا را خوب خوانده اند و این است که کدام شاهی را در طول تاریخ دیده اید چنین ظلمی برای خود و خانواده اش روا بدارند؟

آن هم امام حسین =ع= که به لطف خداوند قدرت مقابله با قوم کافر را داشتند ولی بنا به عهدی که در اول خلقت عالم با خداوند بسته بود عاشورا با نام زیبای حسین در تاریخ ثبت شد.

 

و اما بحثی که در مورد شریح لعنت الله آغاز کرده بودیم:

-----

شریح بن حارث کندی، مشهور به شریح قاضی – از چهره‌های اجتماعی – قضایی و تا حدی سیاسی صدر اسلام می‌باشد که بررسی حیات تاریخی شریح نیز یکی از همین مقوله‌هاست.

منابع، تاریخ دقیق تولد شریح را به خاطر گمنامی و ناشناس بودن وی در آن زمان ذکر نکرده‌اند، ولی با توجه به این که منابع معتبر، سال وفات او را 87 یا 80 هجری و سن او را در هنگام مرک 106 تا 110 سال دانسته‌اند. تاریخ ولادت او، حدوداً 30 سال قبل از هجرت پیامبر (ص) بوده است.

از دوران کودکی و نوجوانی او در کتب تاریخی مطلب خواصی بیان نشده است. از نظر شکل ظاهری، چهره او به دلیل این که هیچ مویی در صورتش نروییده بود شبیه چهر نوجوانی بود و به همین دلیل، یکی از چهارتن سادات طلس به حساب می‌آمد.

علاوه بر این، فردی کریه المنظر بود و بنا به گفته اصمعی، ناقص الاسنان نیز بوده است. به لحاظ اخلاقی دارای خصلت‌هایی همچون عجب و خود پسندی بود. خصوصیات دیگر او را شوخ طبی ذکر کرده و روایت‌هایی نیز در این باره آورده‌اند.


شریح؛ صحابی یا تابعی؟
در مورد این که شریح از صحابه بود یا تابعین، میان مورخان و عالمان رجال اختلاف نظر وجود دارد بعضی او را در ردیف تابعین به حساب آورده‌اند که زمان جاهلیت را هم درک نموده است.

به طور خلاصه می‌توان گفت که شریح قاضی جزء بزرگان تابعینی بوده که با صحابه بزرگی همچون: علی(ع)، عمر، زیدبن ثابت، عبدالله مسعود و غیره مصاحبت داشته و از آنها علوم مختلف و به ویژه حدیث فرا گرفته است.

شریح قبل و بعد از حادثه کربلا
صرف نظر از پیمان شکنی بیش‌تر این بزرگان، خود شریح نیز به محض ورود عبیدالله به کوفه در دارالاماره او حضور یافت و بدون در نظر گرفتن تعهد بر وفاداری با آل علی، به جرگه مخالفین آنها پیوست .

و یکی از مشاورین درگاه عبیدالله گردید و عبیدالله نیز که جهت رسیدن به مقاصد خود به حمایت اشخاصی همچون شریح قاضی، که در میان مردم مقدس مآب کوفه، از شخصیت ممتازی بر خوردار بود – نیاز داشتف از او استقبال کرد.

درماجرای دیگری، از نقش شریح به عنوان پیام رسان عبیدالله به قبیله هانی، در رابطه با رساندن خبر زنده بودن هانی و پراکنده شدن آنها از اطراف دارالاماره یاد شده است.

نقشی را که شریح در چنین لحظه حساسی در صحنه سیاسی – نظامی ایفا کرد، به اندازه‌ای مهم و حیاتی بود- به خصوص برای ابن زیاد – که به قیمت به دست گرفتن، امارت از طرف عبیدالله به قتل رسیدن هانی و مسلم و از همه مهم‌تر، اتفاق افتادن حادثه کربلا تمام شد.

هم چنین از شریح به عنوان امانتدار مسلم، در مخافظت از بچه‌های وی نام برده شده و گفته شده است که شریح از ترس تهدید‌های عبیدالله، آن‌ها را بی سرپرست در شهر رها ساخت تا خطری در این زمینه متوجه او نگردد.


فتوای شریح بر ضد امام حسین(ع)
یکی از مهم‌ترین نکات راجع به نقش شریح در جریان نهضت کربلا این است که آیا فتوای شریح مبنی بر وجوب جهاد با امام حسین(ع) واقعیت داشته است یا خیر.

اگر چنین خبری صحت داشته باشد، می‌توان گفت که یکی از عوامل اصلی و بسیار مهم در بسیج مردم کوفه و شام علیه امام حسین(ع) صدور چنین فتوایی از شخصی فقیه، مجتهد، مفسر، ملا و قاضی خلفای راشدین بوده است.

با این وجود شواهدی مبنی بر تصدیق و تایید آن موجود است که عبارتند از:
الف: سازگاری شریح با تمامی اندیشه‌های خلفای معاصر خود
ب: تمایل و گرایش سریع به قدرت برتر (عبیدالله) و سهیم شدن در برنامه‌های او در مخالفت با طرفداران آل علی(ع)
ج: ضعف نقش و محتاط و ترسو بودان و حساب بردن از عبیدالله.
د: در کنار عوامل دیگری همچون: جبن و ترس، عافیت طلبی،

ریاکاری، دو پهلو سخن گفتن، دروغ‌گویی، و ریاکاری شریح، از یک طرف و ترفند‌ها، سیاست‌بازی‌ها، سوء استفاده از مقام مذهبی افراد، جعل امضاء و نتیجه‌گیری غلط و قیاس به باطل توسط ابن زیاد، همراه با زودباروی و عدم آشنایی کوفیان با سیاست روز، از طرف دیگر سخن و نظر کلی شریح را تبدیل به فتوایی بر ضد امام حسین(ع) برای تهییج کوفیان زودباور علیه نوه پیامبر(ص) می‌کند که مسبب اصلی آن نیز خود شریح و اهمل و سستی او بوده است.


شریح در زمان شورش ابن زبیر و قیام مختار
به جز آنچه در مورد شریح در دوران امامت عبیدالله و خلافت یزید گفت شد، اخباری در مورد استعفای وی از منصب قضاوت در زمان شورش ابن زبیر در منابع نیامده است.

در این رابطه ابن سعد و ابن خلدون گفته‌اند که شریح در فاصله سال‌‌‌های بحرانی، پس از استعفای معاویه دوم – 64 تا 73 هجری به مدت 9 سال در کار خود درنگ نمود و حتی به مدت سه سال از منصب قضاوت کناره گیری کرد. .

علت این امر ترس او از عدم امنیت جانی در هنگام تصدی این منصب بوده است.ابن خلدون آورده است؛ مختار پس از تسلط بر کوفه و آرام کردن اوضاع این شهر، شریح قاضی را که به دنبال بروز فتنه در جهان اسلام از منصب قضای کوفه استعفا کرده و خانه نشین شده بود، به کار قضاوت برگرداند.

سپاهیان مختار و به خصوص شیعیان او با این کار مخالفت نموده و از مختار خواستند که وی را عزل کند.

آنها دلایل مخالفت خود را عثمانی بودن شریح، مغضوب علی(ع) قرار گرفتن و تبعید او به بانقیا توسط امام گواهی دادن علیه حجربن عدی و کوتاهی ورزیدن در پیام رسانی به هم قبیلگان او ذکر می‌کردند.

شریح نیز پس از شنیدن این اعتراضات خود را به بیماری زد، در نتیجه مختار نیز که تاب تحمل اعتراضات بسیار یاران خود را نداشت شریح را از کار بر کنار نمود.

به نظر می‌رسد که دلیل اصلی انصراف شریح از مسند قضاوت کوفه در زمان فتنه غیر از آن چه که گفته شد، همان عوامل مصلحت طلبی و عافیت جویی وی به خصوص در شرایط حاد و بحرانی، بوده است زیرا وی می‌دانست که چنین قیام‌هایی گذرا و موقتی بوده و دوام چندانی نخواهد داشت.

از این رو صلاح کار خود را در انصراف از دستگاه قضایی برای متهم نشدن و جان سالم در بردن از معرکه‌ها می‌دید.
شریح در دوران خلافت عبدالملک و امارت حجاج تا وفات وی
پس از برقراری خلافت عبدالملک و تسلط او بر کوفه، شریح توسط این خلیفه مجدداً به مسند قضاوت باز گردانده شد.

پس از به دست گرفتن امارت کوفه توسط حجاج وی مقام قضای این شهر را تثبیت نمود و شریح علاوه بر اشتغال بر این امر، از مشاوران حجاج نیز به شمار می‌رفت.

وی تا سال 78 هجری به امر قضاوت مشغول بود و در این سال از حجاج تقاضای کناره‌گیری از مسوولیت نمود که حجاج نیز با در خواست او موافقت نمود.

منابع علت استعفای او را پند و اندرز مردی دانا عنوان کرده و نوشته‌اند که آن مرد به او توصیه کرده بود که به علت رشوه خواری فرزندش و هم چنین پیری و ناتوانی خودش، از سمت خود استعفا دهد.

وی پس از این استعفا خانه‌نشین شد و در این مدت حقوق و مستمری دریافتی خود از دولت را قطع نمود و با همین وضعیت نیز در گذشت.

نتیجه‌گیری
شریح قاضی جزو بنی امیه نبود و کسی بود که می‌فهمید حق با کیست. وقتی«هانی ابن عروه» را به زندان انداختند و سر و رویش را مجروح کردند سربازان و افراد قبیله‌اش اطراف قصر عبیدالله را گرفتند. ابن زیاد ترسید، آن‌ها می‌گفتند که هانی را کشتند.

ابن زیاد به شریح قاضی گفت: برو ببین هانی زنده است و به این‌ها بگو که زنده است. شریح آمد دید که «هانی» زنده است، اما مجروح، هانی این عروه(خطاب به شریح) گفت: ای مسلمان‌ها این چه وضعی است، پس قوم من چه شدند؟ مردند؟ چرا نمی‌آیند مرا از اینجا نجات دهند؟

شریح قاضی می‌گوید می‌خواستم بروم و این حرف‌های هانی را به همین کسانی که اطراف دارالاماره را گرفته‌اند، بگویم اما افسوس که جاسوس عبیدالله آنجا ایستاده بود. جرأت نکردم. این جرأت نکردم یعنی چه؟ یعنی همین که ما می‌گوییم«ترجیح دادن دنیا بر دین» نبود خودسازی.

شاید اگر شریح قاضی، همین یک کار را انجام می‌داد، تاریخ عوض می‌شد اگر شریح می‌رفت و حقیقت را می‌گفت چون هنوز عبیدالله قدرت نگرفته بود، آنها هجوم می‌آوردند و هانی را نجات می‌دادند و با نجات هانی قدرت پیدا می‌کردند، روحیه پیدا می‌ردند و کوفه متعلق به امام حسین(ع) می‌شد و اصلا واقعه کربلا اتفاق نمی‌افتاد و تاسف بار تر و تعجب‌برانگیزتر این است که همین شریح قاضی فتوا می‌دهد و به فتوای همین به اصطلاح عالم، عده‌ی کثیری به جنگ با امام می‌روند. حب دنیا و منعفت طلبی در تمام قضایای سال 61 دخیل است.

عبیدالله برای عملی که در نظر داشت ناگزیر از داشتن حکم و فتوایی بود که حجت شرعی برای خود و نیز افکار عامه حاصل کند.

در شب اول بعد از مطرح شدن خواسته عبیدالله قاضی شریح قلم را به پیشانی خود می‌زد و گفت: شریح تو مگر حسین را، پدرش را و جدش را نمی‌شناسی.

تو می‌توانی حکم قتل فرزند رسول الله را امضا کنی؟ در شب دوم نیز عبیدالله کاری از پیش نبرد، اما ببینید که شیطان وایادی انسی او چگونه عمل می‌کنند.

در شب سوم مبلغ بسیار زیادی از درهم و دینار به شریح نشان دادند که اتفاقا در همین شب بود که وی اجازه خواست تا کمی فکر کند و تحقیق کند تا علتی برای صدور حکم بیابد.

که نهایتا حسین(ع) را خروج کننده بر امام و خلیفه عصر دانست.
یک وقت یک حرکت به جا تاریخ را نجات می‌دهد گاهی یک حرکت نا به جا که ناشی از ترس و ضعف، دنیا طلبی و حرص به زنده ماندن است.

تاریخ را در ورطه گمراهی می‌غلطاند. اگر امثال شریح قاضی در یک لحظه از خدا می‌ترسیدند به جای این که از ابن زیاد بترسند تاریخ عوض می‌شد.

شریح قاضی گر چه شخصیتی اعلم در علم قضاوت به حساب می‌آمد ولی ازنظر خصوصیات اخلاقی، فردی مصلحت جو و فرصت طلب بود که برای رسیدن به مقام و منصب و تثبیت آن با هر نوع حکومت و خلافت و ایده‌های مختلف امرای آن کنار می‌آمد و در این مدارا و سازش، گاهی مجبور می‌شد که حقیقت را فدای مصلحت طلبی خود کند درست همان کاری که در برابر سوء استفاده‌های «زیاد»و پسرش عبیدالله انجام داد، تا جایی که عبیدالله از او فتوایی گرفت و از آن برای بسیج مردم کوفه علیه حسین بن علی(ع) استفاده کرد.

و او که شاهد چنین سوء استفاده‌هایی از خود بود، مهر سکوت بر لب نهاد و به دلیل ترس، مصلحت جویی و عافیت طلبی خود کوچک‌ترین اعتراضی نکرد و به این وسیله کفه ترازوی دشمن را در مقابل آل علی سنگین‌تر نمود و چنین شد که قرن‌ها بعد از آن واقعه‌‌، از او شخصیتی منفور در نزد شیعیان ساخت.


لاله هاي پرپر

یواش یواش به ایام تاسوعا و عاشورای حسینی نزدیک میشویم.

به همین مناسبت این متن را تقدیم حضور شما صاحب دلان میکنم:

------

اي دوست اينك با خيالت دربدر شو

با من از اينجا تا گلستان همسفر شو.

در پيش چشمت باغي از گل كن مصور

يك سرزمين با لاله هايي خشك و پرپر.

تّلي ز خاك و خيمهگاهي اندر آتش

گودالي از خون، كارواني را مشّوش.

خورشيد سوزان، خوار صحرا، جنگ و پيكار

يك سو حسين، آن سوي ديگر خصم بدكار.

با من از اينجا شعر غم را همصدا شو

با چشم خونين رهسپار كربلا شو.

اينجا بُوَد معراج اسماعيل طاها

پرواز هفتاد و دو عاشق سوي بالا.

در اين زمين سرها ز پيكرها جدا شد

خون خدا جاري درين دشت بلا شد.

فرزند زهرا را در اينجا سر بريدند

گلهاي بستان رسالت را بچيدند.

بر روي شاهنشاه دين بستند دريا

شرمنده آب از هر دو دست و مشك سّقا.

لبهاي طفلان حسين آن روز خشكيد

لبتشنهگان را العطش تا عرش پيچيد.

آبي كه يزدان كرده بودش مهر زهرا

بستند اندر كربلا بر روي مولا.

آتش زدند آن روز اندر خيمه ي شاه

مي سوزد عالم زان ستم كه آمد بر آن ماه.

يك آسمان عشق است و ايثار است اين دشت

بايد سراپا غرق اين دشت بلا گشت.

اينجا شود غارت ز گوشي گوشواره

دشمن بريزد خون طفلي شيرخواره.

انگشت مولا بهر انگشتر جدا شد

سرهاي مردان خدا بر نيزه ها شد.

طفلي چو زهرا روي ماهش خورده سيلي

با تازيانه صورتش گرديده نيلي.

در عصر عاشورا در آن صحراي غمبار

گودالي از خون بود و زينب ديده خونبار.

رو سوي يثرب كرد و مادر را چنين گفت

بنگر حسينت در ميان خاك و خون خفت.

وانگه سخن را با پيمبر كرد آغاز

شد بهر پيغمبر در آن دم نغمهپرداز.

اين پور زهرا نور چشمانت حسين است

اين صيد در خون غوطهور نور دو عين است.

اين باشد اسماعيل قربانگاه داور

هفتاد و دو گل با حسين همراه و ياور.

يا مصطفى غلطيده در خون پور حيدر

بنگر كه چون گل گشته پرپر، اي پيمبر.

يا مصطفى گرديده اينجا لالهباران

رنگين شد اين صحرا ز خون پاك ياران.

يا مصطفى در اين غروب روز عاشور

بر روي ني خوانَد حسينت آيه ي نور.

وانگه بيامد سوي قربانگاه خواهر

تا كه بيابد جسم بي رأس برادر.

با خود بگويد نوگلم دارد نشانه

يك كهنه پيراهن به تن دارد يگانه.

در قتلگه زينب بگردد در پي يار

تا آنكه يابد دخت حيدر جسم دلدار.

مي كرد زينب مضطرب هر سو نظاره

شايد كه بيند از نگارش يك اشاره.

ناگه شنيد از پيكري مي آيد آواز

خواهر بيا گمگشته ات اينجاست اي ناز.

شمشير و سنگ و نيزه ها را زد به يك سو

جسم برادر را گرفت اندر بغل او.

درياي اشك از ديدهگانش شد سرازير

شد بزم غم برپا در آن گودال تقدير.

آمد پيمبر، مرتضى، زهراي اطهر

هم مجتبى و جبرئيل با ديده اي تر.

زينب حسينش را هزاران بار ببوئيد

رگ هاي شاهنشاه خوبان را ببوسيد.

لرزيد از اين ماجرا صحراي پر خون

شد كربلا با اشك زينب بحر هامون.

گريان سما، لرزان زمين، بيتاب عالم

خون گريد انسان و مَلَك همراه خاتم.

در گوشه ي ديگر زني گريان و غمناك

در داغ ششماهه بريزد بر سرش خاك.

گويد علي اصغر اي شيرين زبانم

آورده ام از بهرت آب اي دلستانم.

بنگر كه شير از سينه ام گرديده جاري

مادر كند از بهرت اي جان بيقراري.

گشتي تو همبازّي محسن جان مادر

آغوش زهرا جاي تو اي پاره هنجر.

كوچكترين سرباز بابا اصغر من

نشكفته پژمردي تو اي خونين پر من.

ليلا بريزد سوي ديگر خون ز ديده

در داغ اكبر رنگ او از رخ پريده.

نجواي مادر با پسر آتش بر افروخت

در اين مصيبت قلب انسان و مَلَك سوخت.

در خون خود غلطيده آن شبه پيمبر

گرديده خون از ديده جاري بهر اكبر.

هر كس در آن هنگامه با خود گفتگو داشت

در قتلگه گمگشته اي را جستجو داشت.

طفلي صدا مي زد عمو جان يا ابالفضل

من مانده ام در اين بيابان يا ابالفضل.

برخيز و بنگر تازيانه خورده ام من

در سوز هجرانت عمو پژمرده ام من.

در كودكي دستم به پهلو مي گذارم

آثار سيلي اي عمو بر چهره دارم.

اي مرد ايثار و شهادت كوه ايمان

باب الحوائج اي عمو سّقاي طفلان.

دشمن جدا بنموده دستانت عمو جان

از ديده خون بارم ز هجرانت عمو جان.

بودي المدار سپاه عشق و ايثار

گشتي شهيد از بهر حفظ دين دادار.

اي آسمان در زير پايت يا ابالفضل

زهرا بگريد از برايت يا ابالفضل.

يك ماه ديگر كرده زيبا كربلا را

آتش زد اندوهش زمين را و سما را.

خورشيد تابان حسن آن سرو شمشاد

جان را در آن صحرا به راه دين حق داد.

پور حسن رخسارش از خون لالهگون شد

عالم در اين غم طاقتش از كف برون شد.

گل هاي دشت كربلا در خون تپيدند

با بذل جان تا منزل جانان رسيدند.

دينباوران دريايي از عشق و صفايند

از بهر شاهنشاه خوبان جان فدايند.

مردان حق جان را فداي حق نمودند

هيهات مِّنا الّذِّلَةَ را از دل سرودند.

با بال خونين تا فلك پرواز كردند

در نزد حق ساز سخن را ساز كردند.

سر هايشان بالاي ني مي خواند قرآن

اجسادشان در زير سُم هاي ستوران.

زين ماجرا شد تيره عالم روز عاشور

خون بارد عالم از غم جانسوز عاشور.

در روز عاشورا جهان زير و زبر شد

سلطان دين در خون پاكش غوطهور شد.

نور خدا را كوفيان كردند خاموش

كردند گفتار پيمبر را فراموش.

بر دست زينُ العابدين زنجير بستند

با تازيانه پشت زينب را شكستند.

اينك سري بالاي ني قرآن بخواند

همراه زينب خواهرش محمل براند.

از كربلا تا كوفه هم از كوفه تا شام

در كوچه ها در كاخ آن بدذات بدنام.

هم در خرابه گاه پرواز سه ساله

در هر كجا با خواهرش مي كرد ناله.

اينگونه بايد حج خود تكميل مي كرد

جان را فداي حق چو اسماعيل مي كرد.

امر از خدا بود اين كه گردد پاره پاره

تا زنده سازد دين و قرآن را دوباره.

من هم نمايم افتخار كه از نسل اويم

تا زنده هستم مدح مولايم بگويم.

 

 

دانلود چند نمونه فایل صوتی به مناسبت ایام عذاداری محرم

From vahid emperatoor at Monday, November 19, 2012 1:47:04 AM
دانلود مراسم شب سوم محرم ?? با نوا? دلنش?ن حاج مهد? م?رداماد ….محل برگزار? : ه?ئت رزمندگان اسلام   دانلود در ?ک فا?ل ظ?پ mp3 128 kbps. 
http://dl.20music.org/1391/Aban/Maddahi/Mehdi%20Mirdamad%20-%20Shabe%2003%20Moharram%201391.zip   جلسه
عزادار? شب سوم محرم ???? ه?ئت ثارالله (مسجد امام الهاد?) با مداح? حاج محمود کر?م?  دانلود در ?ک فا?ل ظ?پ mp3 128 kbps. 
http://dl.20music.org/1391/Aban/Maddahi/Mahmoud%20Karimi%20-%20Night%2003%20%5BMoharram1391%5D.zip   دانلود
آهنگ جد?د و بس?ار ز?با? م?لاد ک?ان? به نام عمو … با سه ک?ف?ت متفاوت.ملود? و تنظ?م : م?لاد تراب? – اود : بهنام حک?م و?ژه محرم   mp3 128 kbps. 
http://dl.20music.org/1391/Aban/Music%20irani/27/Milad%20Kiani%20-%20Amoo%20%28128%29.mp3   دانلود
مراسم شب اول و دوم محرم ?? با نوا? دلنش?ن جواد مقدم  شب اول محرم  دانلود در ?ک فا?ل ظ?پ   mp3 128 kbps. 
http://dl.20music.org/1391/Aban/Maddahi/Javad%20Moghadam%20-%20shabe%2001%20Moharam%201391.zip  و
شب دوم محرم  دانلود در ?ک فا?ل ظ?پ.  mp3 128 kbps. 
http://dl.20music.org/1391/Aban/Maddahi/Javad%20Moghadam%20-%20shabe%2002%20Moharam%201391.zip   دانلود
مراسم شب اول و دوم محرم ?? با نوا? دلنش?ن حاج عبدالرضا هلال? ….مداحان : حاج عبدالرضا هلال? , حاج حسن ?وسف? , محل برگزار? : خانه کشت? شهدا? هفتم ت?ر  شب اول محرم دانلود در ?ک فا?ل ظ?پ mp3 128 kbps. 
http://dl.20music.org/1391/Aban/Maddahi/Audio%20-%201.zip  شب
دوم محرم دانلود در ?ک فا?ل ظ?پ mp3 128 kbps. 
http://dl.20music.org/1391/Aban/Maddahi/Audio%20-%202.zip    دانلود
مراسم شب  اول و دوم محرم ?? با نوا? دلنش?ن حاج مهد? م?رداماد ….محل برگزار? : ه?ئت رزمندگان اسلام  شب اول محرم دانلود در ?ک فا?ل ظ?پ mp3 128 kbps. 
http://dl.20music.org/1391/Aban/Maddahi/Mehdi%20Mirdamad%20-%20Shabe%2001%20Moharram%201391.zip  شب
دوم محرم دانلود در ?ک فا?ل ظ?پ mp3 128 kbps. 
http://dl.20music.org/1391/Aban/Maddahi/Mehdi%20Mirdamad%20-%20Shabe%2002%20Moharram%201391.zip   دانلود
آهنگ جــد?د و فوق العاده ز?ــبا? فـرزاد عسـکر? با نام غــرور آسمون … .و?ژه محرم  mp3 128 kbps. 
http://dl.20music.org/1391/Aban/Music%20irani/27/FarZad%20AsKari%20-%20Ghoroore%20Asemon%20%28128%29.mp3   دانلود
آهنگ جد?د و فوق العاده ز?با? شهروز حب?ب? به نام سردار شا?سته شمع حرم خانه  .ترانه : ط?ار اردب?ل? – تنظ?م : فر?برز خاتم? – مد?ر اجرا?? : حم?د خ?او? ا?ن قطعه به زبان ترک? م? باشد  mp3 128 kbps.  
http://dl.20music.org/1391/Aban/Music%20irani/27/Shahrooz%20Habibi%20-%20Sardare%20shayesteh%20%28128%29.mp3   جلسه
عزادار? شب دوم محرم ???? ه?ئت ثارالله (مسجد امام الهاد?) با مداح? حاج محمود کر?م?  دانلود در ?ک فا?ل ظ?پ mp3 128 kbps. 
http://dl.20music.org/1391/Aban/Maddahi/Mahmoud%20Karimi%20-%20Night%2002%20%5BMoharram1391%5D.zip
این لینکها توسط دوست عزیزم وحید محمدی دستم رسید من هم در اختیار شما خوبان قرار دادم.

التماس دعا.

اس ام اس های ویژه تسلیت محرم

با نام خدا

سلام و با عرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری امام سوم شیعیان حضرت  حسین =ع= براتون پیامکهایی به همین مناسبت آماده کرده ایم

به دلیل اینکه تعداد پیامکها زیاد است برای مشاهده ادامه مطلب را ببینید:

ادامه نوشته

دهم ذی الحجه

خاک عرفات، آب زمزم، کوه حرا، جرإت ابراهیم، تاقط اسماعیل، وصال معشوق را صاحب کعبه نصیبتان کند.

عید سعید قربان مبارک.

دعای روز عرفه با صدای استاد موسوی

ب نام و یاد خدا

سلام دارم خدمت بازدید کنندگان گرامی.

امروز ۴ آبان 139۱ مصادف با روز ۹ ام ذی الحجه دعای عرفه را برای دانلود آماده کردم.

حجم فایل ۱۲ مقابایت و با کیفیتی مناسب و فرمت .mp3 آماده شده است.

جهت دانلود روی لینکی که در آخر موضوع قرار داده ایم، کلیک کنید روز عرفه یکی ازبرترین عیدها برای بندگان است هرچند به عنوان روز عید معروف نیست. زیرا گفته شدکه این روز روز فرخند ای است که خداوند بندگان را به ستایش وثنا گویی خود فرا خوانده وبه آن ها نوید جود و بخشش عمومی وبرآوردن وعده ها و آمرزش گناهان و پنهان داشتن عیوب و برطرف ساختن ناراحتی ها داده و به روی آورندگان به خود اذن ورود و به ثروی برگردانندگان اجازه درخواست داده است و نیز گذشت که هر زمانی که خداوند آن را برای مناجات با خود و بخشش مواهب و پاداش های خود برگزیده باشد، شایسته است که عظمت ارزش آن شناخته شود و هر اندازه که بنده توان دارد  اندازه که بنده توان دارد به ستایش و سپاس خداوند بپردازد.

منبع مطلب: http://kokabehedayat.parsiblog.com/

شنیدن آنلاین و نیز لینک دانلود:

http://s3.picofile.com/file/7537631070/DOA_ARAFE_moosavi_ghahar_www_hoseynienet_blogfa_com.mp3.html

 و این هم لینک کمکی:

 

http://uppit.com/f14req32mgl4/DOA_ARAFE__moosavi_ghahar-www.hoseynienet.blogfa.com.mp3

التماس دعا دارم.

بوی محرم میآید!!!

muslemun shehadeti

karbala asasidur

fatime azizinun

ghetlinun benasidur

ke'badan chukhoob gelir karevaneh kerbela

yolda verdiler zabar

muslemun azasidur

با نام و یاد خداوند مهربان

سلام دارم خدمت بازدید کنندگان بزرگوار وبلاگ حسینیه نِت

 لازم دیدم ضمن عرض تسلیت به اطلاع برسانم از امروز که مصادف با شهادتصفیر کربلا  جناب مسلم بن عقیل و هانی هستش دسته های عذاداری خود را در خیابانهای شهر دار الارشاد اردبیل نشان میدهند و انگار با صدای طبل و نی صدای مُحرم به گوش میرسد و به رسمیت از دیشب هیإتهای عذاداری در اکثر محله ها هر شب مشغول عذاداری میشوند و تا اینکه ماه محرم فرا رسد و کلیه اهالی شهر اعم از مسلمان و مسیحی و عده ای از اهل سنت همراه با شیعیان در عذای فرزند پیامبر اسلام =ص= بر سر و سینه خواهیم زد.

همچنین امروز روز عرفه هست التماس دعا دارم و از تریق همین وبلاگ براتون در پست بعدی دعای روز عرفه و نیز نوحه ی طفلان مسلم را آپلود میکنم امید وارم در دعاهای خیرتان ما را هم از یاد نبرید.

 

سالروز شهادت شکافنده ی علمها امام پنجم شیعیان حضرت امام باقر =ع= تسلیت باد.

=

روز شهادت امام نهم شیعیان تسلیت باد

=

روز میلاد سلطان خراسان مبارک باد.

این خبر از سوی جبرئیل امین

آمده از آسمان سوی زمین

ای محبان ضامن ما آمده

حضرت ثامن به دنیا آمده.

روز میلاد با سعادت هشتم امام شیعیان، سلطان خراسان، شاه ایران، امام رضا =ع= گرامی باد.

التماس دعا.

سالروز ولادت حضرت معصومه علیها سلام بر تمامی شیعیان و دوست داران حضرتش مبارک باد

دختر قرآن یا حضرت معصومه

بخواهر سلطان یا حضرت معصومه

بانوی ایران یا حضرت معصومه

همه از قدیما گفتند عاشقی کار دله

حرم همسایه ی دیوار به دیوار دله

یه عهدی با امام رضا داره دل من شب ولادتت

به نیت زیارت حضرت زهرا بره زیارتت

 

شبا آسمون گم غرق ستاره هات میشه

خورشید از راه که میاد تاج مناره هات میشه

تو این حرم یه لحظه هم نفس زدن خیلی مقدسه

عالم گداست به گرد پات وقت کرامت کسی نمیرسه

 

سوره رحمت یا حضرت معصومه

آیه ی عصمت یا حضرت معصومه

شفیع جنت یا حضرت معصومه

 

فرخونده میلاد با سعادت کریمه ی خاندان عصمت و طهارت و خواهر بزرگوار حضرت امام رضا =ع= حضرت معصومه گرامی باد.